دوشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۵

پرونده برودپیک

وبلاگ باشگاه ما خبر داده است که کاظم فریدیان قصد دارد سال آینده برای صعود K2 اقدام کند و فریدیان در یکی از کامنتهای ذیل آن نوشته است که پرونده برودپیک از نظر ایشان بسته شده است.

بعد از برنامه برودپیک سال گذشته بنده به احترام درخواست آقای بابازاده رئیس وقت انجمن کوهنوردان و آقای سلیمانی مدیر شرکت هفت گوهر پاسخ توهینها و افتراهای فریدیان را ندادم. اگر چه این سکوت را از موارد مختلفی صحیح نمی دانستم. چرا که از یک طرف باید قبول کنیم این موارد همیشه بین ورزشکاران وجود داشته است و امروزه با گسترش اینترنت باید پذیرفت قواعد بازی تغییر کرده اند و به جای پنهان ساختن این مسائل باید با آنها به طور شفاف روبرو شد. به علاوه این حواشی ممکن است درسهایی برای هر یک از ما در بر داشته باشد؛ چه از جنبه احتمال بروز موارد مشابه در برنامه ها و چه شناساندن بیشتر ما به اطرافیانمان. همچنین این را حق خود می دانستم که سخنان وی بی پاسخ نماند.

اما از طرف دیگر بعد از سالها این اولین برنامه ای بود که توسط یک شرکت داخلی و با انگیزه های تجاری و تبلیغاتی حمایت مالی شده بود و شاید جنجال های بعد از آن این حرکت را تا مدتها تحت الشعاع قرار می داد. بنابراین ترجیح دادم در این باره سکوت کنم و فقط پاسخ پاره ای از انتقاداتی را بدهم که جنبه فنی داشت و ممکن بود در ذهن هر کسی ایجاد شود. تازه آنها را هم به بعد از گزارش برنامه موکول کردم. و به همین دلیل در جلسه گزارش برنامه شرکت نکردم. مطمئن بودم فریدیان چنین ملاحظاتی را در نظر نمی گیرد و صورت خوشی نخواهد داشت که من هم بخواهم پاسخ آن حرفها را بدهم . از آبروی خود برای پیشبرد کوهنوردی مستقل مایه گذاشتم.

همان موقع به درخواست ایشان جلسه ای در انجمن کوهنوردان ایران برای بررسی مشکلات صعود تشکیل شد و پاسخهای بنده را شنید. اما موضوع خاتمه نیافت. در ادامه ایشان به همان روش گوشه و کنایه در جمعهای مختلف و سخن پردازی در محفلهای خصوصی ادامه داد و درخواست های مکرر من برای انتشار صریح نظراتش را نپذیرفت.

در نهایت همانطور که گفتم ترجیح دادم تا مدتی در مقابل این موارد سکوت کنم. در واقع هنوز هم قصد نداشتم این موضوع را باز کنم. تا اینکه متوجه شدم وی قصد صعود K2 را دارد. بنابراین به نظرم به تعویق انداختن این بحث به بعد از این صعود جایز نیست.

در اینجا از آقای کاظم فریدیان دعوت می کنم نظراتش را از هر طریقی که مایل است منتشر کند زیرا قصد دارم از پست بعدی به این صعود و مسائل و مشکلات آن بپردازم.

همچنین با پوزش از خوانندگان به دلیل پر حاشیه بودن موضوع نظرات احتمالی شما را در صورت تایید منتشر خواهم نمود.

آزادی یعنی آزادی مخالف

آقای فرشید داودی درمورد مجادلات و نقدهای مدتی پیش در کامنتینگ وبلاگ کوهنوشت که بعد از انتشار نقد فدراسیون کوهنوردی توسط بنده صورت گرفت چنین گلایه کرده است:

"و آنروز من دلم از رامين گرفت! چرا كه نقد او موجب نگاشتن نقدهاي منتقد ادبي شد و فارغ از هر گونه داوري اين ميان چون هم نوشته هاي رامين را مي پسندم و بعض نظرات منتقد ادبي را. و اما آنچه مرا دلگير كرد آن بود كه ديگران خروشيدند و گفتند و سينه چاكاندند نقد دادند و گرفتند اما به يكباره رامين بازي را وا داد و چنان كشيد كنار كه آب سردي شد بر تن همگان."

من نیز در این مورد احساس خوبی نداشتم اما ترجیح دادم احساساتم را برای اصلی که به آن معتقدم فدا کنم. اصلی که توسط آقای خاتمی به بهترین نحو بیان شده است: "آزادی یعنی آزادی مخالف".

البته نوشتن در این باره در حالیکه بزرگان قلم و اندیشه بسیار به آن پرداخته اند برایم بسیار دشوار است. بنابراین به اجمال و مرتبط با همین موضوع به آن اشاره می کنم.

فرشید عزیز دعوت می کنم یک بار دیگر به آن مجادلات نگاه کنی تا بدانی کدام آنها نقد بود و کدام طعن و لعن و فحاشی. اینکه منتقد ادبی مایل است در اغلب موارد پاسخ هر کس را مانند خودش بدهد و یا آنکه سوابق ذهنی مربوط به نوشته های گذشته کسی را با بحث جاری مخلوط کند را من نمی پسندم ولی این موضوع به خودش مربوط است. اما او در ابتدا در نوشته ای عاری از توهین و افترا نظراتش را بسط داد.

البته به نظر من در برخی موارد بیش از حد لزوم موضوعی را باز کرده بود. همچنین اصول عقاید او ممکن است با من و شما متفاوت باشد. ولی چه کسی گفته برای گفتگو همه باید مانند هم فکر کنند؟

اولین شرط گفتگو، اما، عدم توهین است ( حتی از احترام به عقاید دیگران نیز صرف نظر می کنم). در غیر این صورت باید به گفتگوی همراه با توهین و تمسخر مشاجره نام نهاد که قصد آن نه افزایش آگاهی بلکه آسیب رساندن است. و متاسفانه یک از مضرات پرخاشگری و توهین حذف صدای مخالف است. فرقی نمی کند حکومت مطلقه با زور اسلحه و زندان صدای مخالف را سرکوب کند یا ما در کامنتینگ کوهنوشت با توهین و افترا. نفس هر دو عمل یکی است.

به همین دلیل ترجیح دادم (بجز یک استثناء) بجای وارد شدن در آن فضای عصبی که دیگر جایی برای منطق نمانده بود به ادامه گفتگو با منتقد ادبی در جای دیگری بپردازم. البته پاره ای نظرات در آن میان مانند نظرات خود تو یا آقای حمید بلوچ نژاد را نمی توانم توهین آمیز قلمداد کنم اما فضای حاکم دیگر فضای بحث نبود.

متاسفانه ما یاد نگرفته ایم چگونه بحث و جدل کنیم. آموزش ندیده ایم. این گونه بحثها نه در رادیو و تلویزیون و نه در اغلب رسانه های دیگر جایی ندارند. حتی برخی از روشنفکرانمان هم وقتی می خواهند پاسخ منتقدی را بدهند نمی توانند لحن خود را از تمسخر و توهین پاک کنند. همین اواخر به نوشته تاریخدان و جامعه شناسی برخوردم که منتقد خود را با عبارت "دانشمندک" تحقیر می کرد.

البته می توان بحثی را بسیار بی رحمانه و با تند ترین انتقادات ادامه داد یا اندکی نرمش و ملاحظه کاری در آن بکار برد. این موضوع دیگری است. اما اگر سخنی شایسته پاسخ دادن است به نظر من نباید آن را با پرخاشگری آلوده ساخت. در این حالت اگر کسی به قصد آسیب زدن و نه به قصد ادامه گفتگو وارد شود دیگر نباید آن را نقد دادن و نقد گرفتن نام نهاد.

فرشید، حداقل در این محیط مجازی تا قبل از آنکه دست به قلم ببریم می توانیم به خود اجازه دهیم کمی آرام شویم. با تاخیر نوشتن چیزی را نابود نمی کند ولی پرخاشگری و فحاشی خیلی چیزها را. و می دانی مهمترین چیزی که از دست می رود چیست؟ همان صدای مخالف.

جمعه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۵

نکاتی در مورد صعود گرده در زمستان

همین چند ماه پیش دوستی (که شاید مایل نباشد نامش را ببرم) از من برای صعود گرده در زمستان راهنمایی خواست. من او را نمی شناختم و آنچه به نظرم می آمد را برایش نوشتم. امروز که به این نوشته مراجعه نمودم نتوانستم جلوی خودم را بگیرم...

نمی دانم بدرد بچه های آرش می خورد یا نه ولی ای کاش آن را همان موقع منتشر کرده بودم.

سلام دوست عزیز،
ذیلا برخی نکاتی که به ذهنم می رسد را خدمتتان ارائه می کنم. البته توجه کنید برخی از موارد مانند آذوقه و زمان و تعداد نفرات بستگی به برنامه ریزی خاص خود شما دارد که من از آن بی اطلاعم. به همین دلیل نکات مربوطه بر اساس شکل و نحوه صعودی که خودمان انجام دادیم تنظیم شده اند. یعنی یک صعود به اصطلاح آلپی و بدون بار گذاری قبلی یا حمایت تیمهای دیگر.اما به طور کلی می توان آنها را به چند دسته تقسیم کرد، آماده سازی، برنامه ریزی، و چگونگی مقابله با موارد خاص.
1- خود را برای سنگنوردی مشکلی آماده کنید. در حالیکه درجه سختی گرده در تابستان بیشتر از 5.8 نیست در زمستان با آن همه پوشاک اضافه، دستکش، کفش دوپوش، سرما و برف روی مسیر درجه سختی معادل 5.10 می شود.
2- علاوه بر تمرینات تکنیکی، قدرت جسمانی، و استقامت خود را نیز افزایش دهید. گرده در زمستان با لباسهای حجیم، کوله ای سنگین، و مسیری پر برف و بعد از روزها کوله کشی و برف کوبی سنگین صعود می شود.
3- از دستکش پنج انگشتی مخصوص سنگنوردی ترکیبی، یخ نوردی، یا اسکی که نوک پنجه های آن تقویت شده باشد استفاده کنید. زیر آن یک لایه نازک بپوشید و حتما چند جفت اضافه همراه داشته باشید. ضمنا بد نیست برای مواقعی که نفرتان را حمایت می کنید یا مواقع اضطراری یک دستکش بزرگ دو انگشتی هم داشته باشید که بتوانید روی دستکش عادی تان بپوشید.
4- کفشتان به هیچ وجه نباید تنگ باشد. پنجه پایتان حتما باید بتواند براحتی حرکت کند. اگر چنین شماره ای پیدا نکردید حتما شماره بزرگتری ببرید نه شماره کوچکتر.
5- حتی المکان سعی کنید یک روزه از گرده خارج شوید. به همین دلیل صبح خیلی زود و اول روشنایی اول مسیر باشید. ولی به نظرم لازم نیست سر گرده چادر بزنید. از کف علم چال هم اگر زود راه بیفتید تا قبل از روشنایی می توانید به گرده برسید.
6- وسایل شب مانی همراه داشته باشید. در این مورد سلیقه ها متفاوت است. مثلا بعضی ها کیسه خواب و کیسه بیواک گورتگس می برند، و بعضی دیگر کت و شلوار پر که در کارگاه هم قابل استفاده است. به نظرم به تجربه خودتان و وسایلتان رجوع کنید. اما برای اطلاع بگویم من یک کیسه خواب پر سبک ولی گرم، یک زیر انداز خوب و یک کاپشن گورتکس داشتم که الحق به اندازه یک کت پر گرم بود(و تنها کاپشن گورتکسی بود که تا به حال دیده ام اینقدر گرم باشد. دلیل آن را هم نمی دانم)، و یک شلوار سبک ولی گرم اسکی. آقای فرشاد خلیلی، همنوردم، اگر اشتباه نکنم فقط کیسه خواب داشت و از طناب به جای زیر انداز استفاده کرد، به اضافه کاپشن- شلوار گورتکس خوب. و ما یک شب در پناهگاه خرسان و یک شب هم در پناهگاه سیاه سنگ خوابیدیم و اصلا مشکلی نداشتیم. همچنین گمان نکنم بردن چادر ضرورتی داشته باشد. زیرا علاوه بر آنکه بارتان را بیش از پیش سنگین می کند به شما اطمینان خاطر کاذبی می دهد که میتوانید شب را روی گرده سر کنید. در حالیکه روی گرده محلی که بتوان روی آن چادر زد بسیار کم پیدا می شود. و در نتیجه فقط به عنوان یک پارچه استفاده میشود که می توانید روی خودتان بکشید.
7- یک چراغ گاز (ترجیحا EPI) داشته باشید.
8- حداقل به اندازه دو روز غذا و برای چهار روز سوخت داشته باشید. توجه کنید ممکن است مجبور شوید بیش از دو روز بالا بمانید، بنا براین برای بیشتر ازآن را، نه اینکه آذوقه کامل، ولی طوری که بتوانید جیره بندی کنید، همراه داشته باشید.
9- فلاسک برای چای یا آب یا هر گونه مایعات دیگری که در طی روز استفاده می کنید همراه ببرید.
10- احتمالا دمای هوا بدون باد بین -7 تا -30 درجه سانتیگراد متغیر خواهد بود. و گرده باد گیر هم هست. پس لباسهای خوبی ببرید. (البته روزی که ما صعود کردیم اصلا بادی د رکار نبود)
11- بعید است با یخ برخورد کنید، اما برای مبادا، یا حتی برگشت بهتر است یک جفت کرامپون سبک و یک چکش یخ سبک همراه داشته باشد.
12- علاوه بر یک رشته طناب صعود(ترجیحا 45-50 متری) یک رشته طناب نازک تر برای فرودهای بلند نیز داشته باشید.
13- بین 10-15 وسیله میانی مختلف، مانند میخ و فرند و کیل، 6-8 اسلینگ دوبل، و چند طنابچه برای جا گذاری در فرود ببرید. توجه کنید ممکن است بعضی از وسایلتان را به صور مختلف از دست بدهید. مثلا از دسستان بیافتد، نتوانید خارج کنید، یا به شکافها نخورد. همچنین بسیاری از میانی ها و کارگاهها ممکن است زیر برف باشد و مجبور باشید خودتان میانی بگذارید.
14- در کرده های دو نفره صعود کنید. و به نظر من بیش از دو کرده در مسیر نباشید. چرا که کرده سوم حداقل دو ساعت پشت سر کرده اول خواهد بود و در نتیجه ممکن است به تاریکی برخورد کند و نتواند از گرده بیرون بیاید.
15- احتمالا اگر یک طول قبل از سنگ سماور هستید بهتر است در هر صورت ادامه مسیر بدهید تا اینکه بخواهید فرود بروید.
16- چراغ پیشانی، ترجیحا LED همراه با باطری اضافه ببرید. اگر به تاریکی بخورید بسیار مفید خواهد بود.
17- تا آنجا که می توانید تمرین کنید و گرده را در زمستان دست کم نگیرید. فراموش نکنید در حالیکه بسیاری تا به حال گرده را در زمستان صعود کرده اند، بسیاری نیز با حوادثی کوچک و بزرگ مواجه شده اند. ولی اگر با دقت برنامه ریزی کنید و تمرین کافی هم داشته باشید، در طی دو روز هوای خوب می توانید آن را صعود کنید و به علم چال برگردید.

موفق باشید و سالم بازگردید.
رامین شجاعی
مهر ماه 85

این را هم امروز اضافه کردم:
برای برگشت از گرده یک روز کامل وقت بگذارید و اگر شب را در پناهگاه خرسان خوابیده اید صبح خیلی زود راه بیفتید چه بخواهید از یخچال غربی برگردید که طولانی است و درگیری فنی ندارد و چه سیاه سنگ که کوتاهتر است اما به احتمال زیاد مجبورید چند فرود با طناب داشته باشید.

شما هم اگر نکته ای به نظرتان می رسد اضافه کنید. اگر موردی هم غلط است متذکر شوید.

دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵

بگذارید از حادثه علم کوه بیاموزیم

با این انگیزه که از این حادثه تلخ هر چه بیشتر بیاموزیم و با این امید که شناخت علل مستقیم و غیر مستقیم وقوع حادثه احتمال تکرار حوادثی مشابه را کمتر و کمتر کند به ذکر نکاتی در مورد بیانیه آرش می پردازم.

1- تا آنجا که من اطلاع دارم تقویمهای رسمی صعودهای آرش فقط بخش کوچکی از صعودهای اعضا را تشکیل می دهد و بسیاری از صعودهای مهم هرگز نه در تقویم قرار گرفته اند و نه توسط کمیته فنی تایید شده اند. اما افتخار این صعودها به درستی متعلق به همه اعضا و کل باشگاه بوده است. حال صحیح نیست که با وقوع این حادثه قرار نداشتن در تقویم را (احتمالا) به جهت سلب مسئولیت خود مطرح کنیم. به هر حال این عزیزان در باشگاه آرش و با آموزه های ما و روشهای صعود ما کوهنوردی فنی و زمستانی را فرا گرفته اند. در نتیجه اشتباهات آنها ممکن است نتیجه آموزه های مستقیم و غیر مستقیم نادرستی باشد که در باشگاه ارائه نموده ایم.

2- چنان که می دانید یکی از دلایل وقوع حوادث در کوهنوردی اقدام به صعودی فراتر از توانایی اعضا تیم است.
بنابراین از دوستان تقاضا می کنم سابقه صعودهای فنی و زمستانی همه اعضای تیم را به طور دقیق ارائه کنند. دراین مورد باید پرسید آقای عزیزی چه صعودهای زمستانی داشته است و سوابق سرپرستی او چه بوده است، و همچنین سابقه صعودهای فنی و زمستانی آقایان سلیمانی و عباسیون چه بوده است. تشخیص توانایی داشتن یا نداشتن این افراد را به عهده همان کسانی بگذارید که به نظرتان باید این حادثه را بررسی کنند.

همینجا باید اعتراف کنم که این بی دقتی (یا ناچاری) درانتخاب و صعود با کوهنوردانی که در تیم حضور دارند در بین کوهنوردان ما (از جمله خود من) بسیار شایع است. این امر می تواند دلایل متعددی داشته باشد که پرداختن به آن موضوع بحث جداگانه ای است. اما این به این معنی نیست که حق داریم به این علت که اشتباهی متداول است چشم بر آن ببندیم.

3- هیچ کسی نمی تواند موجودیت باشگاه آرش را به واسطه وقوع این حادثه به زیر سوال ببرد. در عین حال ممکن است مانند هر حادثه ای خاطیان متناسب با خطایی که مرتکب شده اند مورد مواخذه قرار گیرند. اما اولا این وظیفه انسانی ما است که صادقانه با این حادثه برخورد کنیم ثانیا با دادن آگاهی سعی کنیم از تکرار حوادثی مشابه جلوگیری نماییم.