ادامه گفتگو با منتقد ادبی
ادامه گفتگوی بنده با جناب منتقد ادبی که در بخش کامنتهای وبلاگ کوهنوشت منتشر شده است بدین شرح است.
بعد از نوشته اولیه جناب منتقد ادبی این گونه نوشتم:
فکر می کنم با من هم عقیده باشید که در این گفتگو هدفمان نه متقاعد نمودن دیگری بلکه در اختیار نهادن فرصتی برای کسانی باشد که مایلند از همه نظرات مطلع شوند.
با این فرض به نکاتی در مورد نوشته تان می پردازم.
در سراسر نوشته تان هیچ گاه نکات اصلی نقد بنده را به چالش نکشیده اید. حداقل به صراحت. از اینکه برخی از مثالها را ناموجه می دانید نمی توانم با اطمینان به این نتیجه برسم که آیا با نکته اصلی مربوطه مخالفید یا خیر. شاید هنوز فرصت نکرده اید و یا همان چند مثال به نظرتان ناموجه آمده اند!؟
من همانقدر که با استبداد مخالفم با آنارشیسم و تخریب هم مخالفم. در اینجا هدفم نشان دادن دور باطلی بوده است که در آن گرفتاریم. (اشاره ام به توجیه وسیله با هدف است)
راکاپوشی یک صعود ملی و متعلق به فدراسیون و به طور کلی تمام جامعه کوهنوردی است هر چند آقای آقاجانی به ندرت از آن یاد کند و یا برخی مغرضانه بخواهند آن را چماقی بر سر وی کنند. همانطور که توضیح داده ام با توجه به معیارهای ذکر شده راکاپوشی فقط پاره ای از معیارهای فوق را داشت اما قطعا صاحب جایگاه ارزنده ای در کوهنوردی روز دنیا نبوده است.
انحلال یک باشگاه به معنی محروم نمودن اعضای آن از فعالیت در مکانی است که اگر نگوییم همگی عاشق آن هستند به آن اندازه ای برایشان اهمیت داشته که عضو آن باقی بمانند.
توجه کنیم درخواست انحلال بنا بر مصوبه ای بود که سالها قبل به تصویب رسیده بود و هیچ گاه نیز نتوانسته بود به طور کامل به اجرا در آید. و درست در زمانی که باشگاه به واسطه آن حادثه تحت فشار زیادی بود و کاملا آسیب پذیر این درخواست مطرح شده بود.
نقطه نظر شما می توانست بدینگونه مطرح شود که مثلا "شرایط موجود در باشگاه دماوند نمی تواند حداقل امنیت جانی اعضا را فراهم کند. پس باید فعالیت آنها متوقف شود." اتفاقا از فدراسیون کوهنوردی به عنوان عالی ترین تشکیلات کوهنوردی انتظار می رود که چنین نظارتی را بر فعالیت باشگاه ها و گروه ها داشته باشد.
حتی با این فرض که چنین اندیشه ای در پس آن درخواست وجود داشته، که از نظر من مردود است، آیا می توان در دادگاه بدون وکیل و هیات منصفه هم دادستان بود و هم قاضی و مجال حداقل دفاع را از باشگاه گرفت و به واسطه مصوبه ای دیگر در خواست انحلال آنها را نمود؟
همچنین در جای دیگری سعی نموده اید نشان دهید که بی اعتنایی به برخی کوهنوردان برتر بی دلیل نبوده است. نکته من این است که در فقدان اهدافی که در سقف توانایی کوهنوردان کشورمان بوده است وجود یا عدم وجود آنها درموفقیت تیم تاثیری نمی گذاشت(توجه کنید که به جز گاشربروم I تمام برنامه های فدراسیون به صعود قله انجامیده است)، لذا لزومی به تحمل آنها نبود. معتقدم بسیاری از اعضا تیمهای ملی در زمره بهترین ها بوده اند اما هرگز از نهایت توانایی هایشان بهره گرفته نشده است.
موید باشد
و جناب منتقد ادبی این گونه بحث را ادامه داده اند:
جناب آقای رامین شجاعی ؛
با سلام و عرض خسته نباشید ؛
1 - لازم است همین ابتدا از نحوۀ برخورد شما با نوشتۀ بنده تشکر کنم ؛ شما هم میتوانستید مانند دیگر دوستان ، با پرداختن به فرع به جای اصل ، پاسخی منکوب کننده و رعب آور حوالۀ اینجانب کنید تا دیگر هوس گفت وگو با امثال شما به سرمان خطور نکند ؛
2 - نوشته اید :
>> ... من همانقدر که با استبداد مخالفم با آنارشیسم و تخریب هم مخالفم ... << سؤال من هم این بود و هست که اگر در جایی مانند فدراسیون ، به هر دلیلی – درست یا نادرست – ، استبداد حاکم بود ، به جهت مقابله با این استبداد ،برای هرج ومرج و تخریب ، مجوزی صادر میشود ؟ و آیا شما اینگونه وسایل را توجیه میکنید ؟ نوشتۀ شما در وبلاگ – همان جملۀ انتهایی در آن پاراگراف مزبور – چنین چیزی را القا میکند ؛
3 - هر دو قسمت نقد شما را قبل از نوشتن کامنت اولیه ، حداقل 2 بار و برخی قسمتها را تا 5 بار خواندم ؛ پس از آن هم خوانده ام ؛ حکایت « نوشتۀ شما » و آن به قول شما "مثالهای ناموجه" ، حکایت درختی است که برخی شاخه های آن از پرچین بیرون زده اند و بنده هم به دلیل ضیق وقتی که وجود داشت ، تنها به هرس آنها بسنده کردم ؛ البته شاید همین "مثالهای ناموجه" در نتیجه گیری شما و خوانندۀ شما از نوشته ، تأثیرگذار باشد که در این صورت نباید آنها را بی اهمیت دانست ؛
4 - نکاتی که در نوشتۀ شما در وبلاگ به چشم میخورَد ، به همراه توضیح و نظر ( و یا به قول شما چالش ) بنده در میان پرانتز مضاعف ، در زیر فهرست میشود :
الف - تسلیت درگذشت آقایان حامدگلکار و حسین طالبی مقدم ؛
ب - مطالبی در منقبت مرحوم حسین طالبی مقدم ؛ پ - توضیح در مورد غیبت طولانی و زمینه سازی برای ارایه نقد ؛ (( مورد ایراد واقع شد ))
ت - اشاره به کناررفتن آقاجانی به واسطۀ تحولات داخل حکومت نه به دلیل فشار افکار عمومی یا پایان دوران مسؤولیت ؛ و بعید نبودن بازگشت وی به فدراسیون به خاطر استادی اش در بازیهای سیاسی ؛ (( موضوعی آشکار بود ))
ث - منفعلانه دانستن برخورد هر دو گروه تبریک گویان و بهترین گزینه دانان ؛ (( در شرایط کنونی جامعه شاید نظر گروه دوم به واقعیت نزیکتر باشد و این نظر از سر انفعال نیست ))
ج - اشاره به این نکته که این نقد ، به هیچوجه پوشانندۀ تمام زوایای فدراسیون نیست ؛
چ - توضیح مفصل در مورد اشکالات ساختاری تشکیلات ورزش کشور از جمله فدراسیون ( دستۀ اول انتقادات ) شامل :
چ1 - عدم دخالت جامعۀ کوهنوردی در انتخاب رییس ؛ (( درست است اما در صورت دخالت باید فکری برای گروه گرایی ها و باندبازی ها نمود ))
چ2 - ندانستن چارۀ کار در انتخابات مستقیم ؛ (( با شما موافقم ))
چ3 - دربرنداشتن رأی کل جامعۀ کوهنوردی در صورت استفاده از گروهها و باشگاهها ؛ (( درست است ))
چ4 - بهترین دانستن روش موجود انتخابات به شرط واقعی بودن نمایندگی اعضا ؛ (( با شما موافقم ))
چ5 - لزوم نظارت و پاسخگویی مسؤول و قدرت عزل جامعۀ کوهنوردی ؛ (( با دو بخش اول موافق ام ، با بخش سوم به جای جامعه ، با مجمع موافقم ))
چ6 - دلیل عدم پاسخگویی ، مذمت تملق ، جبرومقابلۀ استبداد و جاروجنجال ؛ (( به عنوان بهترین فراز نوشتۀ شما از دید بنده معرفی شد اما بخش آخر آن مورد ایراد واقع شد ))
چ7 - عدم تأمین کامل مالی فدراسیونها ، وابستگی رییسان به منابع خارج از سازمان ، بستگی میزان بودجه به ارتباطات رییس و عدم شفافیت تخصیص آن ؛ (( درست است اما تا رسیدن به وضعیت مطلوب بدون آنکه فعالیتها تعطیل شود چه باید کرد ؟ ))
چ8 - وجود اجازۀ قانونی برای راه اندازی بنگاه اقتصادی توسط فدراسیون و اشتغال افراد داخل مجموعه در رشتۀ مربوط و رانتخواری و رقابت ناسالم با بخش خصوصی ؛ (( باید دید این رقابتِ از نظر شما ناسالم ، هدفمند و برای ضربه کردن حریف است یا مصوبه های نادرست قانونی به این مجرا هدایت میکنند و به آن دامن میزنند ))
ح - در نظرگرفتن تشویقها و رانتها در نبود پرداخت حقوق متناسب برای کارهای تمام و پاره وقت ؛ (( آقای آقاجانی و آنها که از نظر شما از این رانتها برخوردار بوده اند باید در مورد نوشتۀ شما اظهارنظر و قضاوت کنند ))
خ - ترجیح شما به پرداخت حقوقهای بالا ولی قانونی و شفاف به جای بذل و بخششهای غیرشفاف و در عین حال ، اذعان به احتمال ِداشتن ِ همان رفتار در شرایط داشتن مسؤولیت در فدراسیون ؛ (( همانگونه که خودتان اشاره کرده اید ، در این جا فاصله از آرمان تا واقعیت خیلی زیاد است و شاید نتوان بر کسی خرده گرفت ))
د - توضیح مفصل در مورد اشکالات فدراسیون کوهنوردی آقای آقاجانی ( دستۀ دوم انتقادات ) شامل :
د1 - رقابت با کوهنوردان خارج از فدراسیون :
د1 الف - تشکیل تیم غیرملی ؛ (( به هر حال این تیم کوچک از میان همان گروهها ، باشگاهها و یا در نهایت ، کوهنوردان آزاد که از آنها نام بردید ، تشکیل شده بود که با فدراسیون همفکری و همخوانی بیشتری داشتند ، آنها کوهنوردان فرامرزی یا فرازمینی که نبوده اند ؛ ضمن اینکه توضیح نداده اید که به چه دلیل فدراسیون اقدام به چنین کاری کرده بود ؛ آیا جو به شدت سیاسی و متمایل به گروههای چپ و مارکسیستی و یا اختلاط در گروهها و باشگاهها باعث اتخاذ چنین تصمیمی شده بود ( که دراینصورت نمیتوان نام آن را رقابت با باشگاهها گذاشت ) یا دلیل دیگری داشت ؟ ))
د1 ب - ارایۀ نمونۀ صعود زمستانی علمکوه در دهۀ 60 ؛ (( باز هم توضیح نداده اید که به چه دلیل فدراسیون باید مانع حضور گروهی در منطقه ( مگر پس از بازگشت تیمش ) شود یا با گروهها و باشگاهها رقابت کند ))
د1 پ - ارایۀ نمونۀ برخورد فدراسیون با باشگاه دماوند ؛ (( مقایسۀ شما در باب موضوع اختلاط مورد ایراد واقع شد ؛ از نظر بنده ، دلیل اصلی این برخورد ، عدم رعایت حداقلهای ایمنی در آن باشگاه است به طور خاص و در آن مقطع زمانی ؛ و عدم رعایت قانون و عرف مملکتی است به طور عام و از سالها قبل ؛ و رقابت با باشگاه معنایی ندارد مگر آنکه دلیل قابل اثباتی در این زمینه ارایه شود ))
د1 ت - تعیین برندۀ همیشگی این رقابت ؛ (( آنگونه که از نوشتۀ شما برمی آید حتی اگر فرض کنیم که چنین رقابتی وجود داشته است ، این رقابت باعث پویایی ، سرزندگی و پیشرفت کوهنوردی در دهۀ 60 شده بود ، به طوری که اکثر صعودهای شاخص ، مطرح و مهم در آن دهه انجام شده است ، با این وصف ، چه جای اشکال است ؟ به نظرم برندۀ همیشگی آن به قول شما رقابت ، کوهنوردی ایران بوده است ))
د2 - مواجهۀ عوامانه با مقولۀ هیمالیانوردی :
د2 الف - مختص دانستن شکل گیری تیم ملی کوهنوردی به برخی کشورهای کمونیستی مانند چین و شوروی سابق مگر در اولین تلاشها برای صعود اورست و ک-2 و استدلال آن با نبود مسابقه در این رشته ؛ (( سؤال این است که مگر برای تشکیل تیم ملی در رشته های تیمی مانند فوتبال ، والیبال ، بسکتبال و ... مسابقه ای وجود دارد ؟ آن جا هم مربی یا سرپرست ، مهره های مورد نظر خود را از میان باشگاهها دستچین و دعوت میکند ، اینجا با یک پله ارتقا ، ابتدا فراخوان انجام میشود و انتخاب با توجه میزان آمادگی ، همخوانی با تیم و ... صورت میگیرد ، حال این موضوع که در این انتخابها ممکن است برخی افراد شایسته به تیم راه نیابند ، مبحث دیگری است که در همان رشته های تیمی هم وجوددارد ؛ سؤال دوم اینکه مگر هر کاری که در کشورهای کمونیستی انجام شود باید به طور پیش فرض و خودکار ، مهر مردودی بخورد ؟ ملاک شما ، برتری کشورها در عرصۀ سیاسی است یا اصل عمل ؟ همین شوروی زمانی که آمریکاییها خواب بودند اولین فضانورد خود را به فضا فرستاد و در حال ساخت اولین فضاپیما – بوران – بود و اگر فعالیتهای شبانه روزی سازمان سیا و برخی عناصر خود فروخته در سرقت نقشه ها و دانشمندان نبود ، اکنون به جای آمریکا ، همین شوروی نشسته بود ؛ وانگهی مگر ما باید چشم به دست دیگران داشته باشیم و هرچه آنها میکنند کنیم و هرچه نمیکنند نکنیم ؟ ))
د2 ب - هدف قرار دادن صعودهایی که در کوهنوردی روز جهان از هیچ جایگاه ارزنده ای برخوردار نیستند ؛ (( کوهنوردی روز جهان یک شبه به اینجا نرسیده است ؛ از اولین تلاشها در هیمالیا بیش از 80 سال میگذرد ، اگر امروز امثال مسنر و کوکوچکا و لافای از جایگاه ارزندهای برخوردار هستند از صدقه سری همان صعودهای هیأتی و ملی گذشته های دور است ؛ اینها با استفاده از تجربیات گذشتگان پای بر وادیهای جدید گذاشته اند ؛ انتظار زیادی است که از بعد از صعود اورست خواهان رشد سریع کیفی صعودها باشیم ؛ وانگهی سؤال این است که مگر آن صعودهای ارزنده جهانی از ناحیۀ فدراسیون یا دولت آن کشورها پشتیبانی شده است ؟ چرا پس از کسب چند تجربۀ اولیه در هیمالیا ، همان کوهنوردانی که پتانسیل بالای آنها در برنامه های راکاپوشی ، گاشربروم 2 و اورست مشخص شده بود به همراه کوهنوردان مستقل وغیرفدراسیونی با جذب بودجه و پشتیبان ( اسپانسرر ) اقدام به صعودهای مستقل و رشد سریع کیفی آنها نکردند ؟ تا با تکرار آن به قول شما رقابت دهۀ 60 ، بار دیگر برندۀ همیشگی این رقابت را تعیین کرده ، بر آن مهر تأیید زنند ؟ آیا به نظر شما ، صعود مستقل و ناموفق شما و آقای فریدیان که ابتدا قرار بود بر روی مسیری جدید انجام شود و یا حتی صعود مستقل و موفق آقایان جابرانصاری و اعتمادی فر به برودپیک ، جایگاهی در کوهنوردی روز دنیا دارد ؟ و اگر ندارد ، چرا ؟ ))
د2 پ - بی اعتنایی نسبت به بهترین کوهنوردان کشور ؛ (( پرواضح است که مسؤولان با به کارگیری آن کوهنوردان برتر میتوانستند امنیت و کیفیت صعودها را بالا ببرند ؛ نباید انتظار داشت که فقط فدراسیون خود را با کوهنوردان قابل و احتمالاً کمی خودسر هماهنگ کند ، آنها نیز باید در جهت این هماهنگی تلاش میکردند ؛ متأسفانه در اکثر ( و نه همۀ ) موارد ، پیشرفت کوهنوردان با خودمحوری و خودرأیی همراه است واین بزرگترین آفت و ضعف اکثر کوهنوردان است ؛ اگر قرار باشد یک مسیر دشوار در زمستان صعود شود و کوهنوردان برتر نخواهند خود را با کلیت تیمی وفق دهند ، همان بهتر که چنین صعودی با چنین افرادی برگزارنشود ؛ به نظر میرسد که آقاجانی دلیل اصلی و اولیه را بروز نداده و به جای آن دلیل ثانویه را مطرح میکرده است ؛ لژیونرهای فوتبال مثال شما ، سوار بر موج احساسات عمومی هستند ، و بوده اند مربیان و رییسان فدراسیونی که به دلیل برخی رفتارهای ناشایست و خودبزرگ بینانه برخی از آنها ، حاضر به چشم پوشی از نقش مؤثر آنها بوده اند اما به دلیل همان موج سواری ، ناچار ، اقدامی نکرده اند ، نمونۀ بارز آن همین آقای علی کریمی است که چهرۀ فوتبال ما را در جام جهانی به نمایش گذاشت ))
د2 ت - حضور در تیم ملی با پرداخت پول ؛ (( اینکه یک نفر بخشی از هزینه های اعزام را تقبل کند ، از نظر بنده ، کار بدی نیست منتها به این شرط که دیگر نامش به عنوان عضو تیم ملی مطرح نشود و حداکثر به عنوان همراه مطرح شود ؛ تا آنجا که بنده شنیده ام ، پشتیبانی مرحوم خادم ، باعث شد تا علاوه بر حضور خودش ، امکان حضور یکی دیگر از اعضای تیم که در تمامی مراحل اردوها شرکت کرده بود و به عنوان اولین نفر در فهرست ذخیره ها قرارگرفته بود ، فراهم شود ))
د2 ث - حادثۀ گاشربروم یک ؛ (( به نظر میرسد با توجه به شایعات موجود و عدم دسترسی مستقیم به افراد شرکت کننده در این برنامه ، نمیتوان به این سادگی در مورد این برنامه اظهارنظرکرد ))
د2 ج - عدم اطلاع رسانی دقیق در مورد حادثۀ گاشربروم یک و پاسخگویی ؛ (( در صورت صحت این موضوع ، باید دید چرا فدراسیون از این کار سرباز زده است ؟ آیا عده ای از همان رقیبان همیشه برنده یا زخم خوردگان به کمین نشسته بودند تا رییس را از قِبَل همین حادثه از میدان به درکنند ؟ یا .... ))
5 - با شما در مورد اینکه در این گفت وگو ، هدف ، متقاعد کردن دیگری نیست ، موافقم ؛
6 - انحلال باشگاه باید در دادگاه و با حضور وکیل باشد مگر اینکه فدراسیون یا سازمان تربیت بدنی به موجب قانون چنین اختیاری داشته باشد ؛ شخصاً مخالف انحلال بک گروه یا باشگاه هستم و فکرمیکنم با انجام اصلاحات در ساختار آنها بتوان به نتیجۀ مطلوب رسید مگر اینکه مقاومتی غیرمنطقی از ناحیۀ گردانندگان آنها وجود داشته باشد ؛
منصور باشید ؛
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home