سه‌شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۵

ادامه گفتگو با منتقد ادبی

ادامه گفتگوی بنده با جناب منتقد ادبی که در بخش کامنتهای وبلاگ کوهنوشت منتشر شده است بدین شرح است.

بعد از نوشته اولیه جناب منتقد ادبی این گونه نوشتم:

فکر می کنم با من هم عقیده باشید که در این گفتگو هدفمان نه متقاعد نمودن دیگری بلکه در اختیار نهادن فرصتی برای کسانی باشد که مایلند از همه نظرات مطلع شوند.

با این فرض به نکاتی در مورد نوشته تان می پردازم.

در سراسر نوشته تان هیچ گاه نکات اصلی نقد بنده را به چالش نکشیده اید. حداقل به صراحت. از اینکه برخی از مثالها را ناموجه می دانید نمی توانم با اطمینان به این نتیجه برسم که آیا با نکته اصلی مربوطه مخالفید یا خیر. شاید هنوز فرصت نکرده اید و یا همان چند مثال به نظرتان ناموجه آمده اند!؟

من همانقدر که با استبداد مخالفم با آنارشیسم و تخریب هم مخالفم. در اینجا هدفم نشان دادن دور باطلی بوده است که در آن گرفتاریم. (اشاره ام به توجیه وسیله با هدف است)

راکاپوشی یک صعود ملی و متعلق به فدراسیون و به طور کلی تمام جامعه کوهنوردی است هر چند آقای آقاجانی به ندرت از آن یاد کند و یا برخی مغرضانه بخواهند آن را چماقی بر سر وی کنند. همانطور که توضیح داده ام با توجه به معیارهای ذکر شده راکاپوشی فقط پاره ای از معیارهای فوق را داشت اما قطعا صاحب جایگاه ارزنده ای در کوهنوردی روز دنیا نبوده است.

انحلال یک باشگاه به معنی محروم نمودن اعضای آن از فعالیت در مکانی است که اگر نگوییم همگی عاشق آن هستند به آن اندازه ای برایشان اهمیت داشته که عضو آن باقی بمانند.
توجه کنیم درخواست انحلال بنا بر مصوبه ای بود که سالها قبل به تصویب رسیده بود و هیچ گاه نیز نتوانسته بود به طور کامل به اجرا در آید. و درست در زمانی که باشگاه به واسطه آن حادثه تحت فشار زیادی بود و کاملا آسیب پذیر این درخواست مطرح شده بود.

نقطه نظر شما می توانست بدینگونه مطرح شود که مثلا "شرایط موجود در باشگاه دماوند نمی تواند حداقل امنیت جانی اعضا را فراهم کند. پس باید فعالیت آنها متوقف شود." اتفاقا از فدراسیون کوهنوردی به عنوان عالی ترین تشکیلات کوهنوردی انتظار می رود که چنین نظارتی را بر فعالیت باشگاه ها و گروه ها داشته باشد.

حتی با این فرض که چنین اندیشه ای در پس آن درخواست وجود داشته، که از نظر من مردود است، آیا می توان در دادگاه بدون وکیل و هیات منصفه هم دادستان بود و هم قاضی و مجال حداقل دفاع را از باشگاه گرفت و به واسطه مصوبه ای دیگر در خواست انحلال آنها را نمود؟

همچنین در جای دیگری سعی نموده اید نشان دهید که بی اعتنایی به برخی کوهنوردان برتر بی دلیل نبوده است. نکته من این است که در فقدان اهدافی که در سقف توانایی کوهنوردان کشورمان بوده است وجود یا عدم وجود آنها درموفقیت تیم تاثیری نمی گذاشت(توجه کنید که به جز گاشربروم
I تمام برنامه های فدراسیون به صعود قله انجامیده است)، لذا لزومی به تحمل آنها نبود. معتقدم بسیاری از اعضا تیمهای ملی در زمره بهترین ها بوده اند اما هرگز از نهایت توانایی هایشان بهره گرفته نشده است.

موید باشد

و جناب منتقد ادبی این گونه بحث را ادامه داده اند:

جناب آقای رامین شجاعی ؛

با سلام و عرض خسته نباشید ؛

1 - لازم است همین ابتدا از نحوۀ برخورد شما با نوشتۀ بنده تشکر کنم ؛ شما هم می­توانستید مانند دیگر دوستان ، با پرداختن به فرع به جای اصل ، پاسخی منکوب ­کننده و رعب ­آور حوالۀ این­جانب کنید تا دیگر هوس گفت ­وگو با امثال شما به سرمان خطور نکند ؛

2 - نوشته ­اید :

>> ... من همانقدر که با استبداد مخالفم با آنارشیسم و تخریب هم مخالفم ... << سؤال من هم این بود و هست که اگر در جایی مانند فدراسیون ، به هر دلیلی – درست یا نادرست – ، استبداد حاکم بود ، به جهت مقابله با این استبداد ،برای هرج ­ومرج و تخریب ، مجوزی صادر می­شود ؟ و آیا شما این­گونه وسایل را توجیه می­کنید ؟ نوشتۀ شما در وبلاگ – همان جملۀ انتهایی در آن پاراگراف مزبور – چنین چیزی را القا می­کند ؛

3 - هر دو قسمت نقد شما را قبل از نوشتن کامنت اولیه ، حداقل 2 بار و برخی قسمت­ها را تا 5 بار خواندم ؛ پس از آن هم خوانده­ ام ؛ حکایت « نوشتۀ شما » و آن به قول شما "مثال­های ناموجه" ، حکایت درختی است که برخی شاخه ­های آن از پرچین بیرون زده ­اند و بنده هم به دلیل ضیق وقتی که وجود داشت ، تنها به هرس آن­ها بسنده­ کردم ؛ البته شاید همین "مثال­های ناموجه" در نتیجه ­گیری­ شما و خوانندۀ شما از نوشته ، تأثیرگذار باشد که در این صورت نباید آن­ها را بی ­اهمیت دانست ؛

4 - نکاتی که در نوشتۀ شما در وبلاگ به چشم می­خورَد ، به همراه توضیح و نظر ( و یا به قول شما چالش ) بنده در میان پرانتز مضاعف ، در زیر فهرست می­شود :

الف - تسلیت درگذشت آقایان حامدگلکار و حسین طالبی مقدم ؛

ب - مطالبی در منقبت مرحوم حسین طالبی مقدم ؛ پ - توضیح در مورد غیبت طولانی و زمینه ­سازی برای ارایه نقد ؛ (( مورد ایراد واقع شد ))

ت - اشاره به کناررفتن آقاجانی به واسطۀ تحولات داخل حکومت نه به دلیل فشار افکار عمومی یا پایان دوران مسؤولیت ؛ و بعید نبودن بازگشت وی به فدراسیون به خاطر استادی ­اش در بازی­های سیاسی ؛ (( موضوعی آشکار بود ))

ث - منفعلانه دانستن برخورد هر دو گروه تبریک ­گویان و به­ترین ­گزینه­ دانان ؛ (( در شرایط کنونی جامعه شاید نظر گروه دوم به واقعیت نزیک­تر باشد و این نظر از سر انفعال نیست ))

ج - اشاره به این نکته که این نقد ، به هیچ­وجه پوشانندۀ تمام زوایای فدراسیون نیست ؛

چ - توضیح مفصل در مورد اشکالات ساختاری تشکیلات ورزش کشور از جمله فدراسیون ( دستۀ اول انتقادات ) شامل :

چ1 - عدم دخالت جامعۀ کوه­نوردی در انتخاب رییس ؛ (( درست است اما در صورت دخالت باید فکری برای گروه ­گرایی ­ها و باندبازی ­ها نمود ))

چ2 - ندانستن چارۀ کار در انتخابات مستقیم ؛ (( با شما موافقم ))

چ3 - دربرنداشتن رأی کل جامعۀ کوه­نوردی در صورت استفاده از گروه­ها و باشگاه­ها ؛ (( درست است ))

چ4 - به­ترین دانستن روش موجود انتخابات به شرط واقعی ­بودن نمایندگی اعضا ؛ (( با شما موافق­م ))

چ5 - لزوم نظارت و پاسخ­گویی مسؤول و قدرت عزل جامعۀ کوه­نوردی ؛ (( با دو بخش اول موافق ام ، با بخش سوم به جای جامعه ، با مجمع
موافق­م ))

چ6 - دلیل عدم پاسخ­گویی ، مذمت تملق ، جبرومقابلۀ استبداد و جاروجنجال ؛ (( به عنوان به­ترین فراز نوشتۀ شما از دید بنده معرفی شد اما بخش آخر آن مورد ایراد واقع شد ))

چ7 - عدم تأمین کامل مالی فدراسیون­ها ، وابستگی رییسان به منابع خارج از سازمان ، بستگی میزان بودجه به ارتباطات رییس و عدم شفافیت تخصیص آن ؛ (( درست است اما تا رسیدن به وضعیت مطلوب بدون آن­که فعالیت­ها تعطیل ­شود چه باید کرد ؟ ))

چ8 - وجود اجازۀ قانونی برای راه­ اندازی بنگاه اقتصادی توسط فدراسیون و اشتغال افراد داخل مجموعه در رشتۀ مربوط و رانت­خواری و رقابت ناسالم با بخش خصوصی ؛ (( باید دید این رقابتِ از نظر شما ناسالم ، هدف­مند و برای ضربه ­کردن حریف است یا مصوبه ­های نادرست قانونی به این مجرا هدایت می­کنند و به آن دامن می­زنند ))


ح - در نظرگرفتن تشویق­ها و رانت­ها در نبود پرداخت حقوق متناسب برای کارهای تمام و پاره ­وقت ؛ (( آقای آقاجانی و آن­ها که از نظر شما از این رانت­ها برخوردار بوده­ اند باید در مورد نوشتۀ شما اظهارنظر و قضاوت ­کنند ))

خ - ترجیح شما به پرداخت حقوق­های بالا ولی قانونی و شفاف به جای بذل و بخشش­های غیرشفاف و در عین حال ، اذعان به احتمال ِداشتن ِ همان رفتار در شرایط داشتن مسؤولیت در فدراسیون ؛ (( همان­گونه که خودتان اشاره ­کرده ­اید ، در این جا فاصله از آرمان تا واقعیت خیلی زیاد است و شاید نتوان بر کسی خرده­ گرفت ))

د - توضیح مفصل در مورد اشکالات فدراسیون کوه­نوردی آقای آقاجانی ( دستۀ دوم انتقادات ) شامل :

د1 - رقابت با کوه­نوردان خارج از فدراسیون :

د1 الف - تشکیل تیم غیرملی ؛ (( به هر حال این تیم کوچک از میان همان گروه­ها ، باشگاه­ها و یا در نهایت ، کوه­نوردان آزاد که از آن­ها نام بردید ، تشکیل شده ­بود که با فدراسیون هم­فکری و هم­خوانی بیش­تری داشتند ، آن­ها کوه­نوردان فرامرزی یا فرازمینی که نبوده ­اند ؛ ضمن این­که توضیح نداده­ اید که به چه دلیل فدراسیون اقدام به چنین کاری کرده ­بود ؛ آیا جو به شدت سیاسی و متمایل به گروه­های چپ و مارکسیستی و یا اختلاط در گروه­ها و باشگاه­ها باعث اتخاذ چنین تصمیمی شده ­بود ( که دراین­صورت نمی­توان نام آن را رقابت با باشگاه­ها گذاشت ) یا دلیل دیگری داشت ؟ ))

د1 ب - ارایۀ نمونۀ صعود زمستانی علم­کوه در دهۀ 60 ؛ (( باز هم توضیح نداده­ اید که به چه دلیل فدراسیون باید مانع حضور گروهی در منطقه ( مگر پس از بازگشت تیمش ) شود یا با گروه­ها و باشگاه­ها رقابت ­کند ))

د1 پ - ارایۀ نمونۀ برخورد فدراسیون با باشگاه دماوند ؛ (( مقایسۀ شما در باب موضوع اختلاط مورد ایراد واقع شد ؛ از نظر بنده ، دلیل اصلی این برخورد ، عدم رعایت حداقل­های ایمنی در آن باشگاه است به طور خاص و در آن مقطع زمانی ؛ و عدم رعایت قانون و عرف مملکتی است به طور عام و از سال­ها قبل ؛ و رقابت با باشگاه معنایی ندارد مگر آن­که دلیل قابل اثباتی در این زمینه ارایه شود ))

د1 ت - تعیین برندۀ همیشگی این رقابت ؛ (( آن­گونه که از نوشتۀ شما برمی ­آید حتی اگر فرض کنیم که چنین رقابتی وجود داشته ­است ، این رقابت باعث پویایی ، سرزندگی و پیش­رفت کوه­نوردی در دهۀ 60 شده­ بود ، به ­طوری که اکثر صعودهای شاخص ، مطرح و مهم در آن دهه انجام شده ­است ، با این وصف ، چه جای اشکال است ؟ به نظرم برندۀ همیشگی آن به قول شما رقابت ، کوه­نوردی ایران بوده­ است ))

د2 - مواجهۀ عوامانه با مقولۀ هیمالیانوردی :

د2 الف - مختص دانستن شکل ­گیری تیم ملی کوه­نوردی به برخی کشورهای کمونیستی مانند چین و شوروی سابق مگر در اولین تلاش­ها برای صعود اورست و ک-2 و استدلال آن با نبود مسابقه در این رشته ؛ (( سؤال این است که مگر برای تشکیل تیم ملی در رشته­ های تیمی مانند فوتبال ، والیبال ، بسکتبال و ... مسابقه­ ای وجود دارد ؟ آن جا هم مربی یا سرپرست ، مهره ­های مورد نظر خود را از میان باشگاه­ها دست­چین و دعوت می­کند ، این­جا با یک پله ارتقا ، ابتدا فراخوان انجام می­شود و انتخاب با توجه میزان آمادگی ، هم­خوانی با تیم و ... صورت می­گیرد ، حال این­ موضوع که در این انتخا­ب­ها ممکن است برخی افراد شایسته به تیم راه نیابند ، مبحث دیگری است که در همان رشته­ های تیمی هم وجوددارد ؛ سؤال دوم این­که مگر هر کاری که در کشورهای کمونیستی انجام شود باید به ­طور پیش ­فرض و خودکار ، مهر مردودی بخورد ؟ ملاک شما ، برتری کشورها در عرصۀ سیاسی است یا اصل عمل ؟ همین شوروی زمانی که آمریکایی­ها خواب بودند اولین فضانورد خود را به فضا فرستاد و در حال ساخت اولین فضاپیما – بوران – بود و اگر فعالیت­های شبانه ­روزی سازمان سیا و برخی عناصر خود فروخته در سرقت نقشه­ ها و دانشمندان نبود ، اکنون به جای آمریکا ، همین شوروی نشسته ­بود ؛ وانگهی مگر ما باید چشم به دست دیگران داشته­ باشیم و هرچه آن­ها می­کنند کنیم و هرچه نمی­کنند نکنیم ؟ ))

د2 ب - هدف قرار دادن صعودهایی که در کوه­نوردی روز جهان از هیچ جای­گاه ارزنده­ ای برخوردار نیستند ؛ (( کوه­نوردی روز جهان یک شبه به این­جا نرسیده است ؛ از اولین تلاش­ها در هیمالیا بیش از 80 سال می­گذرد ، اگر امروز امثال مسنر و کوکوچکا و لافای از جای­گاه ارزنده­ای برخوردار هستند از صدقه ­سری همان صعودهای هیأتی و ملی گذشته ­های دور است ؛ این­ها با استفاده از تجربیات گذشتگان پای بر وادی­های جدید گذاشته­ اند ؛ انتظار زیادی است که از بعد از صعود اورست خواهان رشد سریع کیفی صعودها باشیم ؛ وانگهی سؤال این است که مگر آن صعودهای ارزنده جهانی از ناحیۀ فدراسیون یا دولت آن کشورها پشتیبانی شده­ است ؟ چرا پس از کسب چند تجربۀ اولیه در هیمالیا ، همان کوه­نوردانی که پتانسیل بالای آن­ها در برنامه­ های راکاپوشی ، گاشربروم 2 و اورست مشخص شده­ بود به همراه کوه­نوردان مستقل وغیرفدراسیونی با جذب بودجه و پشتیبان ( اسپانسرر ) اقدام به صعودهای مستقل و رشد سریع کیفی آن­ها نکردند ؟ تا با تکرار آن به قول شما رقابت دهۀ 60 ، بار دیگر برندۀ همیشگی این رقابت را تعیین کرده ، بر آن مهر تأیید زنند ؟ آیا به نظر شما ، صعود مستقل و ناموفق شما و آقای فریدیان که ابتدا قرار بود بر روی مسیری جدید انجام شود و یا حتی صعود مستقل و موفق آقایان جابرانصاری و اعتمادی ­فر به برودپیک ، جای­گاهی در کوه­نوردی روز دنیا دارد ؟ و اگر ندارد ، چرا ؟ ))

د2 پ - بی ­اعتنایی نسبت به به­ترین کوه­نوردان کشور ؛ (( پرواضح است که مسؤولان با به ­کارگیری آن کوه­نوردان برتر می­توانستند امنیت و کیفیت صعودها را بالا ببرند ؛ نباید انتظار داشت که فقط فدراسیون خود را با کوه­نوردان قابل و احتمالاً کمی خودسر هماهنگ کند ، آن­ها نیز باید در جهت این هماهنگی تلاش می­کردند ؛ متأسفانه در اکثر ( و نه همۀ ) موارد ، پیش­رفت کوه­نوردان با خودمحوری و خودرأیی همراه است واین بزرگ­ترین آفت و ضعف اکثر کوه­نوردان است ؛ اگر قرار باشد یک مسیر دشوار در زمستان صعود شود و کوه­نوردان برتر نخواهند خود را با کلیت تیمی وفق دهند ، همان به­تر که چنین صعودی با چنین افرادی برگزارنشود ؛ به نظر می­رسد که آقاجانی دلیل اصلی و اولیه را بروز نداده و به جای آن دلیل ثانویه را مطرح می­کرده­ است ؛ لژیونرهای فوتبال مثال شما ، سوار بر موج احساسات عمومی هستند ، و بوده­ اند مربیان و رییسان فدراسیونی که به دلیل برخی رفتارهای ناشایست و خود­بزرگ ­بینانه برخی از آن­ها ، حاضر به چشم ­پوشی از نقش مؤثر آن­ها بوده­ اند اما به دلیل همان موج ­سواری ، ناچار ، اقدامی نکرده­ اند ، نمونۀ بارز آن همین آقای علی کریمی است که چهرۀ فوتبال ما را در جام­ جهانی به نمایش گذاشت ))

د2 ت - حضور در تیم ملی با پرداخت پول ؛ (( این­که یک نفر بخشی از هزینه ­های اعزام را تقبل کند ، از نظر بنده ، کار بدی نیست منتها به این شرط که دیگر نامش به عنوان عضو تیم ملی مطرح نشود و حداکثر به عنوان همراه مطرح شود ؛ تا آن­جا که بنده شنیده­ ام ، پشتیبانی مرحوم خادم ، باعث شد تا علاوه بر حضور خودش ، امکان حضور یکی دیگر از اعضای تیم که در تمامی مراحل اردوها شرکت ­کرده­ بود و به عنوان اولین نفر در فهرست ذخیره­ ها قرارگرفته ­بود ، فراهم ­شود ))

د2 ث - حادثۀ گاشربروم یک ؛ (( به نظر می­رسد با توجه به شایعات موجود و عدم دست­رسی مستقیم به افراد شرکت ­­کننده در این برنامه ، نمی­توان به این سادگی در مورد این برنامه اظهارنظرکرد ))

د2 ج - عدم اطلاع رسانی دقیق در مورد حادثۀ گاشربروم یک و پاسخ­گویی ؛ (( در صورت صحت این موضوع ، باید دید چرا فدراسیون از این کار سرباز زده ­است ؟ آیا عده­ ای از همان رقیبان همیشه برنده یا زخم­ خوردگان به کمین نشسته ­بودند تا رییس را از قِبَل همین حادثه از میدان به ­درکنند ؟ یا .... ))

5 - با شما در مورد این­که در این گفت ­وگو ، هدف ، متقاعد کردن دیگری نیست ،
موافق­م ؛

6 - انحلال باشگاه باید در دادگاه و با حضور وکیل باشد مگر این­که فدراسیون یا سازمان تربیت ­بدنی به موجب قانون چنین اختیاری داشته ­باشد ؛ شخصاً مخالف انحلال بک گروه یا باشگاه هستم و فکرمی­کنم با انجام اصلاحات در ساختار آن­ها بتوان به نتیجۀ مطلوب رسید مگر این­که مقاومتی غیرمنطقی از ناحیۀ گردانندگان آن­ها وجود داشته­ باشد ؛

منصور باشید ؛