شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۷

نقش مدیریت در نظم و فرمانبری

یکی از جمعه های اردیبهشت ماه یکی از سالهای دهه 1360 (شاید هم 70)-تهران؛
جلسه مجمع عمومی سالانه سازمان ما در منزل عباس برگزار شده بود و عباس هم رئیس جلسه بود. یک ساعت اول آن جلسه یکی از آشفته ترین جلساتی بود که من در عمرم دیده بودم. عباس تنها کاری که نمی کرد مدیریت جلسه بود و برای خودش از این اتاق به آن اتاق می رفت. هر کس برای خودش حرف می زد و جلسه ملتهب و غیر قابل تحمل شده بود. من از این اداره توهین آمیز جلسه حسابی شاکی شدم و ناگهان کنترل جلسه را به عهده گرفتم. یکی دو نفر تا مدتی همچنان به شیوه یک ساعت اول وضعیت را ادامه دادند. اما بالاخره موفق شدم با تذکر جدی به آنها کنترل جلسه را بر عهده بگیرم که تا آخر شب جلسه به صورت عادی ادامه یافت.

تابستان و پاییز 1376-ایران/استرالیا؛
محمد سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در رقابتهای مقدماتی جام جهانی بود. تحت مدیریت و مربی گری او تیم ایران مملو از حاشیه و درگیری شده بود. تا جایی که اعضای تیم حتی به طور علنی به تعویض خود اعتراض می کردند. و تیم ایران تا مرز حذف از رقابت ها پیش رفت. تا اینکه تحت فشار افکار عمومی محمد در حالیکه همچنان حمایت مسئولین را به همراه داشت از کار برکنار شد. والدیر سر مربی تیم ملی فوتبال شد و تنها با آرام کردن جو اردوها تیم ایران توانست در آخرین لحظات به جام جهانی صعود کند.

نوروز 1370-دریاچه بختگان؛
یک تیم بزرگ گلگشت که تعداد زیادی از اعضای سازمان ما از جمله چند فرد باتجربه هم در تیم حضور داشتند در اطراف دریاچه بختگان به راهپیمایی می پرداختند. نظم درست و حسابی در این گروه بزرگ وجود نداشت. بعد از یک روز راهپیمایی و برگشت افراد به استراحت گاه معلوم می شود یک نفر بازنگشته و گم شده است. او که تجربه ای در کوه پیمایی نداشت در اواخر شب توسط دو نفر دیگر پیدا شد.
*************
آنچه در بالا گفته شد نمونه هایی از تاثیر مدیریت ضعیف در آشفتگی گروه و نافرمانی اعضا است. همیشه هم این گونه سوء مدیریت ها به خیر نمی گذرد. در حادثه سال 1349 بهمن ایگل که منجر به کشته شدن 5 نفر از جمله 3 نفر از اعضا سازمان ما شد تیم در شرایط طوفانی پراکنده شده بود و تیم کم تجربه تر دوم مسیر گروه پیشرو را احتمالا گم کرده بود و بهمن را بریده بود. در سال 1363 من و مسعود از گرده آلمانها صعود کرده بودیم و به استقبال تیم صعود کننده مسیر جدید سازمان ما روی علم کوه رفته بودیم. صبح روز بعد عباس و یک نفر دیگر چند صد متر پایینتر از بقیه از یخچال سمت هفتخوان پایین می رفتند. صبح زود بود و برفها یخ زده و سنگهایی که از زیر پای ما در می رفت بسیار سرعت می گرفت. یکی از سنگ ها به دست عباس خورد و دست او شکست. عباس شانس آورد که سنگ به سر یا بدنش اصابت نکرده بود.

مدیریت ضعیف در ورزش های عادی مانند فوتبال ممکن است نتایج تلخی داشته باشند. یا مثلا در اداره یک سازمان یا انجمن حداکثر به از هم پاشیدن آن سازمان بینجامند. اما در ورزشی مانند کوهنوردی مدیریت ضعیف می تواند نتایج مصیبت باری داشته و باعث از دست رفتن جان افراد شود. مسئولین مربوطه (باشگاه یا هیئت...) باید سوابق سرپرستان برنامه های کوهنوردی را به دقت در نظر بگیرند و اگر سوابق متعددی از سوء مدیریت داشته باشند باید، حتی اگر برخورد انضباطی (یا انتظامی) نمی کنند، حداقل از ادامه سرپرستی آنها و به خطر انداختن جان افراد جلوگیری به عمل آورند.

نتیجه گیری غیر اخلاقی غیر مرتبط:
مهم نیست چه کسی در کوه کشته شده است. روزانه هزاران نفر امثال آنها بر اثر بی کفایتی مدیران! این کشور عقب مانده از بین می روند. (مقایسه کنید با مثلا تخریب خیابان آزادی که غیر قابل جبران است. حتی با جدول کشی دوباره و کاشتن مجدد درختان هم نمی توان آن را به حالت اول بازگرداند!) مهم این است که برخورد ما باید همواره در جهت منافع دوستانمان یا بر علیه منافع دشمنانمان باشد. (برداشت آزاد از افکار ماکیاولی)

8 Comments:

At ۹:۳۳ قبل‌ازظهر, شهریور ۱۰, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

خیلی از هم گسیخته نوشته بودی اما قابل درکه

 
At ۹:۳۵ قبل‌ازظهر, شهریور ۱۰, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

سلام رامین جان . خوشحالم که می نویسید . نوشته قبلی تان را هم خواندم . وضعیتی که حاکم است دیگر به صورت عادی در آمده است . هیچ کس اشتباهاتش را به روی خود نمی آورد و فقط پررویان پراشتباه هستند که محکوم نمی شوند . جای شرم دارد ...

 
At ۱۲:۴۶ بعدازظهر, شهریور ۱۰, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

دوستي مي گفت
امسال كوهها اينقدر كشته دادن
كي دو 11 نفر
مون بلان 8 نفر و
....
حتي تو لنين 4-5 نفر
حالا همه به اين يكي گير دادن مي گن چرا؟!
خوب اتفاقه ديگه
ولشون كنيد برن پي زندگيشون
گفتم:
هر روز تو دنيا حوادث رانندگي زيادي اتفاق مي افته
خيلي ها مي ميرن
خيلي ها هم مصدوم مي شن
با اين اوصاف بايد گفت ولش كنيد اوني رو كه اين جوون رو زير گرفته
با اينهمه حادثه رانندگي چرا به اين يكي گير داديد
اين حوادث زياد اتفاق مي افته

يا اينكه بگيم تو دنيا مواد مخدر
زيادي توليد مي شه
چرا گير داديد به اين مواد فروشاي دور ميدون صادقيه
ولشون كنيد بدبختارو بگذاريد كاسبيشون رو بكنن
----------
بيچاره خانواده سامان كه پيگير چرائي مرگ فرزتدشونن

 
At ۴:۴۸ بعدازظهر, شهریور ۱۰, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

سلام
فكر كنم اين موضوع مديريت خيلي پيچيده باشه. حداقل به نظر من دو فاكتور اساسي و تاثير گذار وجود داره. يكي زمينه هاي فرهنگيه كه طبق معمول ما (خودم از همه بدتر) توش ضعف داريم و دوم هم اينكه بعضي وقتها هركسي سرپرستي رو به عهده مي گيره. يه عبارتي ما از هر دو جهت مشكل داريم. البته اين نظر شخصي منه و ممكنه درست نباشه يا اينكه عده اي با اون موافق نباشن.

 
At ۶:۱۹ قبل‌ازظهر, شهریور ۱۱, ۱۳۸۷, Blogger رامين شجاعي said...

سلام آقای عباس نژاد
تقصیر عباسه که از هم گسیخته نوشته!
---------
آقا حمید، بدون نام، و جناب تازه کار
سلام
از اظهار نظرتون ممنونم

 
At ۳:۰۳ بعدازظهر, شهریور ۱۱, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

http://farhangekouh.blogspot.com/
سلام ... خوشحال ميشم از وبلاگ " فرهنگ كوه " ديداري داشته باشي ...
منتظر نظر شما هستم

 
At ۴:۱۲ قبل‌ازظهر, شهریور ۱۳, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

نبود مدیریت در همه بخشها دیده میشه گاهی فکر میکنم اینقدر ریشه ای هست این مشکل که اگر راهکاری هم مطرح بشه بی اثر باقی می مونه

 
At ۱۰:۳۳ قبل‌ازظهر, شهریور ۱۶, ۱۳۸۷, Blogger فلات قزوين said...

ویژه ی پنجمین سالگرد درگذشت زنده یاد محمد اوراز

یاد و خاطره ی این کوهنورد نامی کشورمان ماندگار باد .

روابط عمومی آموزشگاه کوهنوردی فلات قاره قزوین

 

ارسال یک نظر

<< Home