اولين تلاش ايرانيان براي صعود مسيري جديد در هيماليا... در حد شناسايي باقي ماند
دوشنبه، 11 مهر 1384
خداوندا آرامشي عطا فرما
تا بپذيرم آنچه را نميتوانم تغيير دهم
شهامتي تا تغيير دهم آنچه را ميتوانم
دانشي تا بدانم تفاوت آن دو را.
با پوزش بسيار از تاخير در گزارش برنامه برود پيك، متني را كه آقاي عباس محمدي از جانب بنده به عنوان گزارش برنامه تهيه كردهاند و قبلا در سايت خبرگزاري ميراث فرهنگي منتشر شده است با اضافاتي مختصر به عنوان گزارش برنامه تقديم حضورتان مينمايم.
از سال 1377 در نظر داشتم كه قله برودپيك (8047 متر، قراقروم پاكستان) را از مسيري نو صعود كنم، اما مشكلات مالي و نبود حامي مانع از اجراي برنامه شد. پيشنهاد ما به فدراسيون كوهنوردي هم براي اجراي اين برنامه مورد موافقت آنان قرار نگرفت.از اوايل سال 84 با يك گروه خارجي كه قصد صعود برودپيك را داشت، تماس گرفتم و گفتم كه ميخواهم در برنامه آنان باشم. بعد به دنبال اين رفتم كه كساني را پيدا كنم تا همراه من باشند. از چند نفر كه اظهار تمايل كردند، در نهايت فقط «كاظم فريديان» كه علاقه خاصي به كارهاي فني و دشوار دارد و ميتوانست خود هزينه برنامهاش را بپردازد، باقي ماند. خود من براي تامين هزينه برنامه روي طلبي كه داشتم حساب ميكردم، اما اين طلب وصول نشد و من ناچار به مدير گروه خارجي اطلاع دادم كه نميتوانم در برنامه شركت كنم.چند روز مانده به آخرين فرصت براي اعلام شركت در برنامه، موضوع را با يكي دو نفر از دوستان در ميان گذاردم. آنها گفتند كه تو به گروه خارجي بگو در برنامه شركت ميكني و ما چه به صورت قرضي يا بلاعوض پنج ميليون تومان در اختيار تو ميگذاريم. من هم خوشحال از اين قضيه، با شتاب كم و كسريها را جور كردم و در حالي كه فقط دو نفر بوديم، در روز 21/3/84 از تهران حركت كرديم تا شايد بتوانيم براي نخستين بار يك كار ايراني نو در كوههاي بلند جهان به انجام رسانيم! البته پيش از آن در وبلاگ خودم گفته بودم كه ابتدا قله را براي همهوايي و آشنا شدن با منطقه، از مسير عادي صعود ميكنيم و بعد به طرف مسير جديد ميرويم.در روز 22/3/84 به اسلامآباد و در 3/4/ به بارگاه اصلي (4900 متر) رسيديم. از 4/4 تا 10/4 بارگاههاي 1(5700 متر) و 2 (6200 متر) را بر پا كرديم و به بارگاه اصلي برگشتيم. از 11/4 تا 17/4 به علت هواي خراب در بارگاه اصلي مانديم. روز 18/4 هم كه هوا خوب بود، به دليل بارشهاي چند روز گذشته در بارگاه مانديم تا وضع برف تثبيت شود. روز نوزدهم تير به بارگاه 1 و روز بيستم به بارگاه 2 رفتيم. در روز 21/4/ تا نزديكي بارگاه 3 (تا ارتفاع 6850 متر) رفتيم و به بارگاه اصلي برگشتيم. از 22 /4 تا 26/4 هواي خراب بر منطقه حاكم بود و ما در بارگاه اصلي مانديم. در روز 27/4 هوا خوب بود ولي براي آن كه برفهاي تازه باريده تثبيت شود در بارگاه مانديم. در روز 28/4 به بارگاه 2 و روز پس از آن به بارگاه 3 (7000 متر) رفتيم.در ساعت 2:30 بامداد روز 30/4 كاظم فريديان به همراه سي نفر ديگر به سوي قله حركت ميكند.«رامين شجاعي» به دليل سردرد شديد در بارگاه 3 استراحت ميكند. مسير بارگاه 3 تا گردنه (7800 متر) از ميان شكافهاي يخي ميگذرد و با برف كوبي همراه است؛ كوهنوردان قويتر به نوبت برفكوبي ميكنند. يك گروه 8-7 نفره ايتاليايي - قزاق هم از مكاني پايينتر از بارگاه 3 حركت ميكند و در ميانه راه به گروه عازم از بارگاه 3 ملحق ميشود. حدود نيمي از اين نفرات از نيمههاي راه باز ميگردند. نخستين نفرات حدود ساعت 14 به «قله پيشين» (Fore summit) برودپيك كه 8032 متر ارتفاع دارد، ميرسند. هيچ يك از كوهنوردان از آنجا به سوي قله اصلي نميروند.كاظم در ساعت 17 به قله پيشين ميرسد.وي به دليل كمبود وقت، ناراحتي تنفسي و احساس سرماي شديد در پنجه پا تصميم به بازگشت ميگيرد و در ساعت 22:30 به بارگاه 3 ميرسد.در روز 31/4 رامين شجاعي در ساعت 1:30 بامداد به تنهايي به قصد صعود قله حركت ميكند. او در ساعت 7:30 به ارتفاع 7700 متر ميرسد. در اين هنگام، هواي كاملا صاف ناگهان (در عرض 10 دقيقه) تبديل به هواي كاملا ابري همراه با باد ميشود. حدود نيم ساعت صبر ميكند تا شايد هوا دوباره باز شود، اما هوا بدتر ميشود. به دليل آن كه مسير بازگشت از ميان چندين شكاف يخي ميگذرد و در صورت از بين رفتن جاي پا پيدا كردن مسير بسيار مشكل ميشود، رامين تصميم ميگيرد پيش از آن كه جاي پاها با باد و برف پر شود، باز گردد.وي ساعت 11 به بارگاه 3 ميرسد. تا اين زمان هوا همچنان خراب است و تمام كوهنوردان مستقر در بارگاه 3 يا آن جا را ترك كردهاند يا در حال ترك آنجا هستند. رامين بعد از استراحت و جمع كردن وسايل، در ساعت 14:30 بارگاه 3 را به سمت پايين ترك ميكند و شب را در بارگاه 2 ميگذراند. در روز 1/5/84 او هم به بارگاه اصلي ميرسد.روز 2/5/ در بارگاه اصلي صرف بستن بارها ميشود و بازگشت به اسكاردو از 3/5/ تا 6/5/ به طول ميانجامد. در روز 9/5/84 هر دو نفر به اسلامآباد و روز 12/5/84 به تهران ميرسند.كل زمان برنامه: 53 روز، كل زمان كوهنوردي (از بارگاه اصلي تا بارگاه اصلي)، 30 روز، هزينه برنامه براي هر نفر: 000/760/4 تومان.
- كمكهاي مالي صورت گرفته 2 ميليون تومان از طرف شركت هفت گوهر به مدير عاملي آقاي سليماني و 100 پوند از طرف آقاي كيومرث بابازاده.
- وام به مبلغ 3 ميليون تومان از طرف شركت هفت گوهر به مديرعاملي آقاي سليماني به رامين شجاعي
- وام به مبلغ 1،800،000 تومان از طرف آقاي عباس محمدي به رامين شجاعي جهت تامين وثيقهاي كه براي هليكوپتر نجات در اسلام آباد پرداخت شد. (از اين مبلغ 1800دلار به شركت NSE پرداخت شد كه به دليل عدم استفاده از هليكوپتر نجات در اسلام آباد عينا به ما برگردانده شد.)
- شركتها و افراد ديگري كه به نوعي به ما كمك نمودند: شركت بنادك و آقايان حميد و پرويز روحاني و آقاي سعيد. شركت كسا و آقاي احمد شيرمحمد. شركت پرسون و آقاي سعيدي و خانم رشيدي. شركت مصفا و آقايان همايون بختياري، امير صدفي، و اسماعيل متحير پسند. شركت نياك و آقاي موسوي نژاد و خانم موسوي نژاد. همچنين آقايان امیر عباس حاجی محسن، محمد نوري، حسين شالچي، اقبال افلاكي، نادر خادم، خانم افسر شانديز، باشگاه دماوند، گروه آرش و انجمن كوهنوردان ايران. [از اسامي ديگر كساني كه از جانب آقاي فريديان به نوعي به برنامه كمك نمودهاند بي اطلاعم.]
جا دارد از تمامي اين عزيزان نهايت تشكر و قدرداني به عمل آيد. همچنين خانوادههاي شجاعي و فريديان كه با حمايتهاي معنويشان راه را بر ما هموار نمودند.
چند نكته:1- براي صعود مسير نو، آن هم روي هشت هزار متريها، بهتر آن است كه پيش از برنامه اصلي، بررسياي در منطقه داشته باشيم. ما به دليل مسايل مالي نتوانستيم اين بررسي را انجام دهيم.2- تجربه ما در صعود قلههاي بلند كم بود (من دو هفت هزار متري صعود كرده بودم و كاظم فريديان صعودي روي قلههاي بالاي 6000 متر نداشت.) صعود مطمئن روي مسير جديد در كوههاي بلند، به منابع مالي بيشتر، افراد با تجربه بيشتر، تمرينهاي بهتر و زمان بيشتر براي حضور در منطقه نياز دارد.3- كار كوهنوردي و تمرين مشترك بين اعضاي تيم در چند ماه پيش از برنامه كافي نبود و به اين دليل هماهنگي و همدلي كافي را نداشتند. يك نتيجه اين امر، پذيرفته نشدن نقش سرپرست(رامين شجاعي) از سوي نفر ديگر(كاظم فريديان) بوده در عين حال سرپرست تا حدي در اعمال نقش مديريتي خود ضعف داشت.4- هواي خراب و زمينگير شدن در بارگاه اصلي كه بيش از دو هفته (از جمع يك ماه) وقت مفيد ما را گرفت، باعث شد كه نتوانيم روي مسير جديد كار كنيم.
و اما نكاتي ديگر به عنوان اشكالات برنامه:
5- بهتر بود قبل از برنامه راجع به كليات و جزئيات مناقشه برانگيز (مسائل مالي، فيلم و عكس و غيره) به طور صريح صحبت ميكرديم و توافقات را مكتوب مينموديم.
6- از آنجا كه تمام افكارم معطوف به مسير جديد بود قبل از برنامه اطلاعات كاملي از مسير عادي جمعآوري نكردم. اگر چه اعتقاد داشته و دارم كه كوه سادهاي وجود ندارد اما بايد بيشتر به خود نهيب ميزدم كه نبايد هيچ قلهاي را دست كم گرفت.
اما موضوعي كه لازم است بيشتر به آن پرداخته شود تشريح اين موضوع است كه چرا برخلاف اعلام برنامه كه در همين وبلاگ آن را به اطلاع رسانده بودم، هيچ تلاش عملي براي صعود مسيري جديد بر روي برودپيك صورت نگرفت، و فقط به تلاش براي صعود مسير عادي اكتفا گرديد.
اين موضوع را از چند جنبه ميتوان بررسي نمود:
1- ما براي هم هوايي يا بارگذاري به هيچ وجه نميتوانستيم بر روي مسير جديد كار كنيم. چرا كه مسير با چندين نقاب خطرناك تهديد ميشد. تيمي ايتاليايي- قزاق كه براي صعود همان مسير به منطقه آمده بودند نيز از همان ابتدا با اذعان به اين نكته، براي هم هوايي به مسير عادي آمدند-علي رغم اينكه آنها بر خلاف ما تيمي بزرگ، باتجربه و با امكاناتي بسيار بيشتر بودند.
2- تيم ما تجربه كافي در ارتفاعات نداشت. من فقط دو بار به قلل بلند صعود كرده بودم: راكاپوشي 7788متر و خانتنگري 7010متر. در راكاپوشي فقط با قدرت اراده و بسيار به سختي به قله رسيدم كه دليل آن عدم هم هوايي مناسب بود( فراموش نكنيم كه آن برنامه اولين تجربه هيماليا نوردي تمامي 11 نفر تيم بود.). در خانتنگري بدليل حضور آقاي زارعي به عنوان سرپرست و با توجه به تجربه گرانقدري كه تا آن موقع كسب كرده بود از نظر شرايط جسماني در وضعيت بسيار مناسبي به قله رسيده بودم. اما خانتنگري 7010 متر بود يعني حدود 1000متر كمتر از برودپيك. آقاي فريديان نيز تا آن موقع تجربه ارتفاعات را نداشت. كساني كه حداقل در جريان صعودهاي چند سال اخير كشورمان بودهاند به خوبي ميدانند كه بدن بعضي افراد ابدا در ارتفاع جواب نميدهد. بنا براين شرط عقل ايجاب ميكرد يكبار خود را از مسير عادي به قله برسانيم و خود را حداقل در مسير عادي محك بزنيم.
روزهاي تلاش براي صعود به قله صحت اين استدلال را ثابت كرد. من وقتي به بارگاه 3 (7000متر) رسيدم بعد از يك كوله كشي سنگين گرفتار سردرد شديدي شدم كه از علائم عدم هم هوايي مناسب است. آقاي فريديان نيز به گفته خودش با تلاشي بيش از حد توانايي اش خود را به قله فرعي رساند-به سختي تنفس ميكرد و علائم اوليه ادم ريوي را نشان داده بود و همچنين انگشتان پايش بشدت سرد شده بود. ضمن آنكه در برگشت هم با مشكلات زيادي مواجه شده بود. تصور كنيد ما تحت اين شرايط بر روي مسيري جديد بوديم كه قطعا دشواريهاي صعود آن بسيار بيشتر از مسير عادي ميبود كه از نظر فني نسبتا ساده است.
3- از جنبه تبليغاتي براي كساني كه از برنامه حمايت مالي و معنوي كرده بودند نفس صعود قله مهمتر از صعود مسير جديد بود.
اينها دلايلي بود كه حتي قبل از عزيمت تصميم گرفتم ابتدا مسير عادي را صعود كنيم. اما در منطقه دلايل ذيل باعث شد امكان هيچ تلاشي بر روي مسير جديد فراهم نشود. از اين قرار:
1- امسال هواي خراب زياد بود بطوريكه فقط در آخرين هفته از مدت 30 روز برنامه فرصت صعود به قله محيا شد. در صورتيكه هوا ياري ميكرد ميشد در هفته سوم مسير عادي را صعود كرد و سپس 10 روز ديگر براي صعود مسير جديد كنار گذاشت. به دلايلي كه قبلا ذكر نمودم در تنها فرصت صعود، فقط بر روي مسير عادي تلاش شد.
2- براي من امكان حضور بيشتر در منطقه وجود نداشت چرا كه تا آن موقع هم از نظر مالي و زماني بيش از حد ظرفيتم هزينه كرده بودم.
3- ما فرداي روز ورود به بارگاه اصلي به درخواست آقاي فريديان از هم جدا شده بوديم و بعد كه مجددا با يكديگر صعود ميكرديم به عنوان دو كوهنورد مستقل كه هيچ كدام اجباري در پيروي از ديگري نداشت با هم صعود مينموديم. به اين دليل بوده است يا هر موضوع ديگر، من انگيزهاي از طرف آقاي فريديان در مورد مسير جديد نديدم. وي هيچ گاه حرفي راجع به مسير جديد نزد، جز آنكه در روزهاي حدود 20ام برنامه گفت:"مسير جديد كه ديگر منتفي است. نه؟" درحاليكه به صراحت و چندين بار در همان روزها ميگفت در صورت عدم صعود قله (از مسير عادي) در مدت 30 روز پيشبيني براي برنامه، در منطقه ميماند تا قله را صعود كند.
در هر حال جوانب مختلف صعود مسيري جديد را از نزديك بررسي نمودم. حال ديگر مطمئنم در صورت تخصيص منابع مناسب كوهنوردان ايراني ميتوانند مسيري جديد را بر برودپيك بگشايند. به اميد آن روز.
خداوندا آرامشي عطا فرما
تا بپذيرم آنچه را نميتوانم تغيير دهم
شهامتي تا تغيير دهم آنچه را ميتوانم
دانشي تا بدانم تفاوت آن دو را.
با پوزش بسيار از تاخير در گزارش برنامه برود پيك، متني را كه آقاي عباس محمدي از جانب بنده به عنوان گزارش برنامه تهيه كردهاند و قبلا در سايت خبرگزاري ميراث فرهنگي منتشر شده است با اضافاتي مختصر به عنوان گزارش برنامه تقديم حضورتان مينمايم.
از سال 1377 در نظر داشتم كه قله برودپيك (8047 متر، قراقروم پاكستان) را از مسيري نو صعود كنم، اما مشكلات مالي و نبود حامي مانع از اجراي برنامه شد. پيشنهاد ما به فدراسيون كوهنوردي هم براي اجراي اين برنامه مورد موافقت آنان قرار نگرفت.از اوايل سال 84 با يك گروه خارجي كه قصد صعود برودپيك را داشت، تماس گرفتم و گفتم كه ميخواهم در برنامه آنان باشم. بعد به دنبال اين رفتم كه كساني را پيدا كنم تا همراه من باشند. از چند نفر كه اظهار تمايل كردند، در نهايت فقط «كاظم فريديان» كه علاقه خاصي به كارهاي فني و دشوار دارد و ميتوانست خود هزينه برنامهاش را بپردازد، باقي ماند. خود من براي تامين هزينه برنامه روي طلبي كه داشتم حساب ميكردم، اما اين طلب وصول نشد و من ناچار به مدير گروه خارجي اطلاع دادم كه نميتوانم در برنامه شركت كنم.چند روز مانده به آخرين فرصت براي اعلام شركت در برنامه، موضوع را با يكي دو نفر از دوستان در ميان گذاردم. آنها گفتند كه تو به گروه خارجي بگو در برنامه شركت ميكني و ما چه به صورت قرضي يا بلاعوض پنج ميليون تومان در اختيار تو ميگذاريم. من هم خوشحال از اين قضيه، با شتاب كم و كسريها را جور كردم و در حالي كه فقط دو نفر بوديم، در روز 21/3/84 از تهران حركت كرديم تا شايد بتوانيم براي نخستين بار يك كار ايراني نو در كوههاي بلند جهان به انجام رسانيم! البته پيش از آن در وبلاگ خودم گفته بودم كه ابتدا قله را براي همهوايي و آشنا شدن با منطقه، از مسير عادي صعود ميكنيم و بعد به طرف مسير جديد ميرويم.در روز 22/3/84 به اسلامآباد و در 3/4/ به بارگاه اصلي (4900 متر) رسيديم. از 4/4 تا 10/4 بارگاههاي 1(5700 متر) و 2 (6200 متر) را بر پا كرديم و به بارگاه اصلي برگشتيم. از 11/4 تا 17/4 به علت هواي خراب در بارگاه اصلي مانديم. روز 18/4 هم كه هوا خوب بود، به دليل بارشهاي چند روز گذشته در بارگاه مانديم تا وضع برف تثبيت شود. روز نوزدهم تير به بارگاه 1 و روز بيستم به بارگاه 2 رفتيم. در روز 21/4/ تا نزديكي بارگاه 3 (تا ارتفاع 6850 متر) رفتيم و به بارگاه اصلي برگشتيم. از 22 /4 تا 26/4 هواي خراب بر منطقه حاكم بود و ما در بارگاه اصلي مانديم. در روز 27/4 هوا خوب بود ولي براي آن كه برفهاي تازه باريده تثبيت شود در بارگاه مانديم. در روز 28/4 به بارگاه 2 و روز پس از آن به بارگاه 3 (7000 متر) رفتيم.در ساعت 2:30 بامداد روز 30/4 كاظم فريديان به همراه سي نفر ديگر به سوي قله حركت ميكند.«رامين شجاعي» به دليل سردرد شديد در بارگاه 3 استراحت ميكند. مسير بارگاه 3 تا گردنه (7800 متر) از ميان شكافهاي يخي ميگذرد و با برف كوبي همراه است؛ كوهنوردان قويتر به نوبت برفكوبي ميكنند. يك گروه 8-7 نفره ايتاليايي - قزاق هم از مكاني پايينتر از بارگاه 3 حركت ميكند و در ميانه راه به گروه عازم از بارگاه 3 ملحق ميشود. حدود نيمي از اين نفرات از نيمههاي راه باز ميگردند. نخستين نفرات حدود ساعت 14 به «قله پيشين» (Fore summit) برودپيك كه 8032 متر ارتفاع دارد، ميرسند. هيچ يك از كوهنوردان از آنجا به سوي قله اصلي نميروند.كاظم در ساعت 17 به قله پيشين ميرسد.وي به دليل كمبود وقت، ناراحتي تنفسي و احساس سرماي شديد در پنجه پا تصميم به بازگشت ميگيرد و در ساعت 22:30 به بارگاه 3 ميرسد.در روز 31/4 رامين شجاعي در ساعت 1:30 بامداد به تنهايي به قصد صعود قله حركت ميكند. او در ساعت 7:30 به ارتفاع 7700 متر ميرسد. در اين هنگام، هواي كاملا صاف ناگهان (در عرض 10 دقيقه) تبديل به هواي كاملا ابري همراه با باد ميشود. حدود نيم ساعت صبر ميكند تا شايد هوا دوباره باز شود، اما هوا بدتر ميشود. به دليل آن كه مسير بازگشت از ميان چندين شكاف يخي ميگذرد و در صورت از بين رفتن جاي پا پيدا كردن مسير بسيار مشكل ميشود، رامين تصميم ميگيرد پيش از آن كه جاي پاها با باد و برف پر شود، باز گردد.وي ساعت 11 به بارگاه 3 ميرسد. تا اين زمان هوا همچنان خراب است و تمام كوهنوردان مستقر در بارگاه 3 يا آن جا را ترك كردهاند يا در حال ترك آنجا هستند. رامين بعد از استراحت و جمع كردن وسايل، در ساعت 14:30 بارگاه 3 را به سمت پايين ترك ميكند و شب را در بارگاه 2 ميگذراند. در روز 1/5/84 او هم به بارگاه اصلي ميرسد.روز 2/5/ در بارگاه اصلي صرف بستن بارها ميشود و بازگشت به اسكاردو از 3/5/ تا 6/5/ به طول ميانجامد. در روز 9/5/84 هر دو نفر به اسلامآباد و روز 12/5/84 به تهران ميرسند.كل زمان برنامه: 53 روز، كل زمان كوهنوردي (از بارگاه اصلي تا بارگاه اصلي)، 30 روز، هزينه برنامه براي هر نفر: 000/760/4 تومان.
- كمكهاي مالي صورت گرفته 2 ميليون تومان از طرف شركت هفت گوهر به مدير عاملي آقاي سليماني و 100 پوند از طرف آقاي كيومرث بابازاده.
- وام به مبلغ 3 ميليون تومان از طرف شركت هفت گوهر به مديرعاملي آقاي سليماني به رامين شجاعي
- وام به مبلغ 1،800،000 تومان از طرف آقاي عباس محمدي به رامين شجاعي جهت تامين وثيقهاي كه براي هليكوپتر نجات در اسلام آباد پرداخت شد. (از اين مبلغ 1800دلار به شركت NSE پرداخت شد كه به دليل عدم استفاده از هليكوپتر نجات در اسلام آباد عينا به ما برگردانده شد.)
- شركتها و افراد ديگري كه به نوعي به ما كمك نمودند: شركت بنادك و آقايان حميد و پرويز روحاني و آقاي سعيد. شركت كسا و آقاي احمد شيرمحمد. شركت پرسون و آقاي سعيدي و خانم رشيدي. شركت مصفا و آقايان همايون بختياري، امير صدفي، و اسماعيل متحير پسند. شركت نياك و آقاي موسوي نژاد و خانم موسوي نژاد. همچنين آقايان امیر عباس حاجی محسن، محمد نوري، حسين شالچي، اقبال افلاكي، نادر خادم، خانم افسر شانديز، باشگاه دماوند، گروه آرش و انجمن كوهنوردان ايران. [از اسامي ديگر كساني كه از جانب آقاي فريديان به نوعي به برنامه كمك نمودهاند بي اطلاعم.]
جا دارد از تمامي اين عزيزان نهايت تشكر و قدرداني به عمل آيد. همچنين خانوادههاي شجاعي و فريديان كه با حمايتهاي معنويشان راه را بر ما هموار نمودند.
چند نكته:1- براي صعود مسير نو، آن هم روي هشت هزار متريها، بهتر آن است كه پيش از برنامه اصلي، بررسياي در منطقه داشته باشيم. ما به دليل مسايل مالي نتوانستيم اين بررسي را انجام دهيم.2- تجربه ما در صعود قلههاي بلند كم بود (من دو هفت هزار متري صعود كرده بودم و كاظم فريديان صعودي روي قلههاي بالاي 6000 متر نداشت.) صعود مطمئن روي مسير جديد در كوههاي بلند، به منابع مالي بيشتر، افراد با تجربه بيشتر، تمرينهاي بهتر و زمان بيشتر براي حضور در منطقه نياز دارد.3- كار كوهنوردي و تمرين مشترك بين اعضاي تيم در چند ماه پيش از برنامه كافي نبود و به اين دليل هماهنگي و همدلي كافي را نداشتند. يك نتيجه اين امر، پذيرفته نشدن نقش سرپرست(رامين شجاعي) از سوي نفر ديگر(كاظم فريديان) بوده در عين حال سرپرست تا حدي در اعمال نقش مديريتي خود ضعف داشت.4- هواي خراب و زمينگير شدن در بارگاه اصلي كه بيش از دو هفته (از جمع يك ماه) وقت مفيد ما را گرفت، باعث شد كه نتوانيم روي مسير جديد كار كنيم.
و اما نكاتي ديگر به عنوان اشكالات برنامه:
5- بهتر بود قبل از برنامه راجع به كليات و جزئيات مناقشه برانگيز (مسائل مالي، فيلم و عكس و غيره) به طور صريح صحبت ميكرديم و توافقات را مكتوب مينموديم.
6- از آنجا كه تمام افكارم معطوف به مسير جديد بود قبل از برنامه اطلاعات كاملي از مسير عادي جمعآوري نكردم. اگر چه اعتقاد داشته و دارم كه كوه سادهاي وجود ندارد اما بايد بيشتر به خود نهيب ميزدم كه نبايد هيچ قلهاي را دست كم گرفت.
اما موضوعي كه لازم است بيشتر به آن پرداخته شود تشريح اين موضوع است كه چرا برخلاف اعلام برنامه كه در همين وبلاگ آن را به اطلاع رسانده بودم، هيچ تلاش عملي براي صعود مسيري جديد بر روي برودپيك صورت نگرفت، و فقط به تلاش براي صعود مسير عادي اكتفا گرديد.
اين موضوع را از چند جنبه ميتوان بررسي نمود:
1- ما براي هم هوايي يا بارگذاري به هيچ وجه نميتوانستيم بر روي مسير جديد كار كنيم. چرا كه مسير با چندين نقاب خطرناك تهديد ميشد. تيمي ايتاليايي- قزاق كه براي صعود همان مسير به منطقه آمده بودند نيز از همان ابتدا با اذعان به اين نكته، براي هم هوايي به مسير عادي آمدند-علي رغم اينكه آنها بر خلاف ما تيمي بزرگ، باتجربه و با امكاناتي بسيار بيشتر بودند.
2- تيم ما تجربه كافي در ارتفاعات نداشت. من فقط دو بار به قلل بلند صعود كرده بودم: راكاپوشي 7788متر و خانتنگري 7010متر. در راكاپوشي فقط با قدرت اراده و بسيار به سختي به قله رسيدم كه دليل آن عدم هم هوايي مناسب بود( فراموش نكنيم كه آن برنامه اولين تجربه هيماليا نوردي تمامي 11 نفر تيم بود.). در خانتنگري بدليل حضور آقاي زارعي به عنوان سرپرست و با توجه به تجربه گرانقدري كه تا آن موقع كسب كرده بود از نظر شرايط جسماني در وضعيت بسيار مناسبي به قله رسيده بودم. اما خانتنگري 7010 متر بود يعني حدود 1000متر كمتر از برودپيك. آقاي فريديان نيز تا آن موقع تجربه ارتفاعات را نداشت. كساني كه حداقل در جريان صعودهاي چند سال اخير كشورمان بودهاند به خوبي ميدانند كه بدن بعضي افراد ابدا در ارتفاع جواب نميدهد. بنا براين شرط عقل ايجاب ميكرد يكبار خود را از مسير عادي به قله برسانيم و خود را حداقل در مسير عادي محك بزنيم.
روزهاي تلاش براي صعود به قله صحت اين استدلال را ثابت كرد. من وقتي به بارگاه 3 (7000متر) رسيدم بعد از يك كوله كشي سنگين گرفتار سردرد شديدي شدم كه از علائم عدم هم هوايي مناسب است. آقاي فريديان نيز به گفته خودش با تلاشي بيش از حد توانايي اش خود را به قله فرعي رساند-به سختي تنفس ميكرد و علائم اوليه ادم ريوي را نشان داده بود و همچنين انگشتان پايش بشدت سرد شده بود. ضمن آنكه در برگشت هم با مشكلات زيادي مواجه شده بود. تصور كنيد ما تحت اين شرايط بر روي مسيري جديد بوديم كه قطعا دشواريهاي صعود آن بسيار بيشتر از مسير عادي ميبود كه از نظر فني نسبتا ساده است.
3- از جنبه تبليغاتي براي كساني كه از برنامه حمايت مالي و معنوي كرده بودند نفس صعود قله مهمتر از صعود مسير جديد بود.
اينها دلايلي بود كه حتي قبل از عزيمت تصميم گرفتم ابتدا مسير عادي را صعود كنيم. اما در منطقه دلايل ذيل باعث شد امكان هيچ تلاشي بر روي مسير جديد فراهم نشود. از اين قرار:
1- امسال هواي خراب زياد بود بطوريكه فقط در آخرين هفته از مدت 30 روز برنامه فرصت صعود به قله محيا شد. در صورتيكه هوا ياري ميكرد ميشد در هفته سوم مسير عادي را صعود كرد و سپس 10 روز ديگر براي صعود مسير جديد كنار گذاشت. به دلايلي كه قبلا ذكر نمودم در تنها فرصت صعود، فقط بر روي مسير عادي تلاش شد.
2- براي من امكان حضور بيشتر در منطقه وجود نداشت چرا كه تا آن موقع هم از نظر مالي و زماني بيش از حد ظرفيتم هزينه كرده بودم.
3- ما فرداي روز ورود به بارگاه اصلي به درخواست آقاي فريديان از هم جدا شده بوديم و بعد كه مجددا با يكديگر صعود ميكرديم به عنوان دو كوهنورد مستقل كه هيچ كدام اجباري در پيروي از ديگري نداشت با هم صعود مينموديم. به اين دليل بوده است يا هر موضوع ديگر، من انگيزهاي از طرف آقاي فريديان در مورد مسير جديد نديدم. وي هيچ گاه حرفي راجع به مسير جديد نزد، جز آنكه در روزهاي حدود 20ام برنامه گفت:"مسير جديد كه ديگر منتفي است. نه؟" درحاليكه به صراحت و چندين بار در همان روزها ميگفت در صورت عدم صعود قله (از مسير عادي) در مدت 30 روز پيشبيني براي برنامه، در منطقه ميماند تا قله را صعود كند.
در هر حال جوانب مختلف صعود مسيري جديد را از نزديك بررسي نمودم. حال ديگر مطمئنم در صورت تخصيص منابع مناسب كوهنوردان ايراني ميتوانند مسيري جديد را بر برودپيك بگشايند. به اميد آن روز.
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home