حوادث کوهنوردي در آمريکاي شمالي: 1
دوشنبه ، 12 ارديبهشت 1384
مقدمه مترجم
در پي حوادث متعددي که در سالهاي اخير رخ دادهاند همواره بحث و مشاجرات زيادي در مورد علل و راههاي پيشگيري از آنها در گرفته است. آنچه که اغلب در ميان اين مباحثات فراموش شده است "کسب و انتقال تجربه" از اين حوادث بوده است بطوريکه احتمال تکرار آن در آينده کمتر گردد.
لذا جهت آشنايي کوهنوردان کشورمان با چگونگي "کسب و انتقال تجربه" در کشورهاي ديگر سلسله ترجمههايي را آماده نمودهام که اميدوارم از اين بعد و البته به تناوب در "داستان کوه" منتشر کنم*.
صرف نظر از امکانات نجات، بودجه و غيره در ممالک ديگر يکي از نکاتي که ميتوان از ميان اين مطالب دريافت کسب تجربه از حوادث پيش آمده است. دعواهاي حقوقي که ممکن است بازماندگان حادثه يا خانوادههاي آنها دنبال کنند(که البته حق طبيعي آنها نيز ميباشد)، همينطور درد و غم کساني که عزيزانشان درگير حادثهاي بوده است به کار عامه کوهنوردان نمي آيد. هدف در وهله اول، آگاهي جهت پيشگيري از حوادث مشابه است.
اين مطالب از يکي از کتابهايي است که هر ساله توسط آلپاين کلاب آمريکا (American Alpine Club ) به همين منظور منتشر ميگردند استخراج شدهاند. از کتاب Accidents in North American Mountaineering 2001.
* اين کتاب و کتاب ديگري که مد نظر دارم ("هيماليا به روش سبکبار" که بزودي يک فصل از آن را ارائه ميکنم) را بطور کامل ترجمه نکردهام. نگرانم از اينکه با وجود فرصت بسيار کمي که دارم تکميل ترجمهها سالها بطول انجامد. لذا اگر دوستاني حاضرند در امر ترجمه با من شريک شوند از همراهيشان استقبال ميکنم.
رامين شجاعي
مقدمه ويراستار
اين پنجاه و چهارمين شماره حوادث کوهنوردي در امريکاي شمالي است و بيست و سومين شمارهاي است که آلپاين کلاب کانادا اطلاعات و گزارشات خود را با ما به اشتراک گذاشته است.
کانادا
در اين سال به طور غير معمولي تعداد زيادي از کوهنوردان با تجربه گرفتار حوادثي جدي در کانادا شدند. از بسياري از آنها ميشد جلوگيري کرد، اما جهت پرهيز از برخي ديگر تنها کاري که ميشد انجام داد نشستن در خانه و خواندن کتاب بود. اين حوادث يادآور اين موضوع است که نميتوان خود را در برابر تمام حوادث کوهنوردي ايمن ساخت، حتي اگر کوهنوردي بسيار با تجربه باشيم.
پارهاي از حوادث که ميشد از آنها جلوگيري کرد، فلذا از آنها درس گرفت، بدلايل زير رخ دادهاند: کوهنوردي انفرادي، کوهنوردي در شرايط بد هوايي، استفاده ناکافي از کارگاههاي حمايت و فرود، و قضاوت نادرست در مورد انتخاب مسير با توجه به شرايط و توانايي جسمي نامناسب و ناکافي.
همچنين تعداد حوادثي که خبر آنها توسط تلفنهاي همراه داده شد افزايش قابل توجهي يافتهاند. معلوم نيست اين امر بدليل پيشرفت تلفنهاي همراه بوده است يا بدليل تعداد بيشتر کوهنورداني که تلفن همراه داشتهاند. علت آن هر چه باشد استفاده از آن منجر به سرعت بخشيدن به عمليات نجات شده است.
متشکريم از افرادي که به ما در انتشار اين شماره کمک نمودهاند. همچنين متشکريم از کساني که خوشبختانه چيزي براي گزارش دادن نداشتهاند و يا آنها که اطلاعاتي داده ولي در اين شماره به چاپ نرسيده است.
ايالات متحده
تعداد کشته شدگان در اين سال – 24 نفر – تقريبا برابر متوسط تعداد مرگ و مير طي دهه گذشته بوده است. تعداد حوادث گزارش شده – 150 حادثه – بيشتر از متوسط همين دوره است. صرف نظر از اينکه اين خبري خوب يا بد است دلايل متعددي را ميتوان براي آن بر شمرد. ميتوانيم فرض کنيم تعداد کوهنوردان و روزهاي سپري شده در کوهستان (نفر/ روز) افزايش يافته است، اما اين اعداد را نميتوان براحتي بدست آورد. منطقهاي که امسال حوادث زيادي از آنجا گزارش شد – 18 حادثه - کوه شاستا(Shasta) بود، که در نتيجه باعث شد حوادث کاليفرنيا بسيار بيشتر از سالهاي گذشته باشد. موضوع ناگوار در مورد اين گزارشات اين است که در بيش از نيمي از آنها که مربوط بوده است به لغزيدن بر روي برف، کوهنوردان مبتدي که بعضا حتي وسايل کافي در اختيار نداشتهاند گرفتار حادثه شدهاند. به اين موضوع توجه ويژهاي خواهيم داشت چرا که واضح است اين منطقه جذابيت فراواني براي کوهنودان دارد. دسترسي مناسب به آن همانند کوه هوک Hook و کوه واشنگتن Washington و همچنين نزديکي آن مانند جوشوآ تري Joshua Tree ميتواند به اين معني باشد که غيرکوهنوردان درگير بخشي از اين حوادث بودهاند و ممکن است خواننده عجول نتيجه گيري غلوآميزي از ميزان خطر در اين ورزش بنمايد.
موضوعي که همچنان اهميت خود را حفظ نموده است بر سر گذاشتن کلاه ايمني کوهنوردي در موقع صعود ميباشد. کلاه ايمني در درجه اول وظيفه حفاظت از جمجمه در مقابل سقوط سنگ، يخ، يا اجسام ديگر را دارد. در سالهاي اخير سازندگان اين کلاهها به ضربات جانبي ناشي از سقوط و برخورد با صخره نيز توجه نمودهاند. طي ساليان گذشته تعداد حوادث کوهنوردي که سنگنوردان با سر به سنگ برخورد کرده باشند و بطور جدي آسيب ديده باشند ناچيز بوده است. اغلب ضربات به سر ناشي از سقوط بر روي طناب و در نتيجه وارونه شدن سنگنورد بوده است. در يکي از اين موارد يک کوهنورد با تجربه اذعان ميدارد که کلاه ايمني زندگي وي را نجات داده است. کلاه ايمني در ديوارههاي مصنوعي سنگنوردي ضروري بنظر نميرسد. تاکنون حادثهاي از اين دست در اين اماکن گزارش نشده است.
تعداد حوادثي که در آنها سنگنوردان خود را عمدا از صخره رها ميکنند تا توسط مياني پايينتر متوقف شوند فزوني يافته است. قضاوت نادرست از طول طناب، شتاب و سرعت غير قابل تصور سقوط، نسبت وزني، و سيستمهاي مياني گذاري در اين حوادث نقش مهمي ايفا نمودهاند. با خواندن گزارش بعضي از اين حوادث به ياد افراد در ظاهر معقولي ميافتم که سعي ميکنند به زور يک بسته يک در دو متر را در محفظه بار همراه مسافر در هواپيما جاي دهند.
حوادث گزارش شده
در پي حوادث متعددي که در سالهاي اخير رخ دادهاند همواره بحث و مشاجرات زيادي در مورد علل و راههاي پيشگيري از آنها در گرفته است. آنچه که اغلب در ميان اين مباحثات فراموش شده است "کسب و انتقال تجربه" از اين حوادث بوده است بطوريکه احتمال تکرار آن در آينده کمتر گردد.
لذا جهت آشنايي کوهنوردان کشورمان با چگونگي "کسب و انتقال تجربه" در کشورهاي ديگر سلسله ترجمههايي را آماده نمودهام که اميدوارم از اين بعد و البته به تناوب در "داستان کوه" منتشر کنم*.
صرف نظر از امکانات نجات، بودجه و غيره در ممالک ديگر يکي از نکاتي که ميتوان از ميان اين مطالب دريافت کسب تجربه از حوادث پيش آمده است. دعواهاي حقوقي که ممکن است بازماندگان حادثه يا خانوادههاي آنها دنبال کنند(که البته حق طبيعي آنها نيز ميباشد)، همينطور درد و غم کساني که عزيزانشان درگير حادثهاي بوده است به کار عامه کوهنوردان نمي آيد. هدف در وهله اول، آگاهي جهت پيشگيري از حوادث مشابه است.
اين مطالب از يکي از کتابهايي است که هر ساله توسط آلپاين کلاب آمريکا (American Alpine Club ) به همين منظور منتشر ميگردند استخراج شدهاند. از کتاب Accidents in North American Mountaineering 2001.
* اين کتاب و کتاب ديگري که مد نظر دارم ("هيماليا به روش سبکبار" که بزودي يک فصل از آن را ارائه ميکنم) را بطور کامل ترجمه نکردهام. نگرانم از اينکه با وجود فرصت بسيار کمي که دارم تکميل ترجمهها سالها بطول انجامد. لذا اگر دوستاني حاضرند در امر ترجمه با من شريک شوند از همراهيشان استقبال ميکنم.
رامين شجاعي
مقدمه ويراستار
اين پنجاه و چهارمين شماره حوادث کوهنوردي در امريکاي شمالي است و بيست و سومين شمارهاي است که آلپاين کلاب کانادا اطلاعات و گزارشات خود را با ما به اشتراک گذاشته است.
کانادا
در اين سال به طور غير معمولي تعداد زيادي از کوهنوردان با تجربه گرفتار حوادثي جدي در کانادا شدند. از بسياري از آنها ميشد جلوگيري کرد، اما جهت پرهيز از برخي ديگر تنها کاري که ميشد انجام داد نشستن در خانه و خواندن کتاب بود. اين حوادث يادآور اين موضوع است که نميتوان خود را در برابر تمام حوادث کوهنوردي ايمن ساخت، حتي اگر کوهنوردي بسيار با تجربه باشيم.
پارهاي از حوادث که ميشد از آنها جلوگيري کرد، فلذا از آنها درس گرفت، بدلايل زير رخ دادهاند: کوهنوردي انفرادي، کوهنوردي در شرايط بد هوايي، استفاده ناکافي از کارگاههاي حمايت و فرود، و قضاوت نادرست در مورد انتخاب مسير با توجه به شرايط و توانايي جسمي نامناسب و ناکافي.
همچنين تعداد حوادثي که خبر آنها توسط تلفنهاي همراه داده شد افزايش قابل توجهي يافتهاند. معلوم نيست اين امر بدليل پيشرفت تلفنهاي همراه بوده است يا بدليل تعداد بيشتر کوهنورداني که تلفن همراه داشتهاند. علت آن هر چه باشد استفاده از آن منجر به سرعت بخشيدن به عمليات نجات شده است.
متشکريم از افرادي که به ما در انتشار اين شماره کمک نمودهاند. همچنين متشکريم از کساني که خوشبختانه چيزي براي گزارش دادن نداشتهاند و يا آنها که اطلاعاتي داده ولي در اين شماره به چاپ نرسيده است.
ايالات متحده
تعداد کشته شدگان در اين سال – 24 نفر – تقريبا برابر متوسط تعداد مرگ و مير طي دهه گذشته بوده است. تعداد حوادث گزارش شده – 150 حادثه – بيشتر از متوسط همين دوره است. صرف نظر از اينکه اين خبري خوب يا بد است دلايل متعددي را ميتوان براي آن بر شمرد. ميتوانيم فرض کنيم تعداد کوهنوردان و روزهاي سپري شده در کوهستان (نفر/ روز) افزايش يافته است، اما اين اعداد را نميتوان براحتي بدست آورد. منطقهاي که امسال حوادث زيادي از آنجا گزارش شد – 18 حادثه - کوه شاستا(Shasta) بود، که در نتيجه باعث شد حوادث کاليفرنيا بسيار بيشتر از سالهاي گذشته باشد. موضوع ناگوار در مورد اين گزارشات اين است که در بيش از نيمي از آنها که مربوط بوده است به لغزيدن بر روي برف، کوهنوردان مبتدي که بعضا حتي وسايل کافي در اختيار نداشتهاند گرفتار حادثه شدهاند. به اين موضوع توجه ويژهاي خواهيم داشت چرا که واضح است اين منطقه جذابيت فراواني براي کوهنودان دارد. دسترسي مناسب به آن همانند کوه هوک Hook و کوه واشنگتن Washington و همچنين نزديکي آن مانند جوشوآ تري Joshua Tree ميتواند به اين معني باشد که غيرکوهنوردان درگير بخشي از اين حوادث بودهاند و ممکن است خواننده عجول نتيجه گيري غلوآميزي از ميزان خطر در اين ورزش بنمايد.
موضوعي که همچنان اهميت خود را حفظ نموده است بر سر گذاشتن کلاه ايمني کوهنوردي در موقع صعود ميباشد. کلاه ايمني در درجه اول وظيفه حفاظت از جمجمه در مقابل سقوط سنگ، يخ، يا اجسام ديگر را دارد. در سالهاي اخير سازندگان اين کلاهها به ضربات جانبي ناشي از سقوط و برخورد با صخره نيز توجه نمودهاند. طي ساليان گذشته تعداد حوادث کوهنوردي که سنگنوردان با سر به سنگ برخورد کرده باشند و بطور جدي آسيب ديده باشند ناچيز بوده است. اغلب ضربات به سر ناشي از سقوط بر روي طناب و در نتيجه وارونه شدن سنگنورد بوده است. در يکي از اين موارد يک کوهنورد با تجربه اذعان ميدارد که کلاه ايمني زندگي وي را نجات داده است. کلاه ايمني در ديوارههاي مصنوعي سنگنوردي ضروري بنظر نميرسد. تاکنون حادثهاي از اين دست در اين اماکن گزارش نشده است.
تعداد حوادثي که در آنها سنگنوردان خود را عمدا از صخره رها ميکنند تا توسط مياني پايينتر متوقف شوند فزوني يافته است. قضاوت نادرست از طول طناب، شتاب و سرعت غير قابل تصور سقوط، نسبت وزني، و سيستمهاي مياني گذاري در اين حوادث نقش مهمي ايفا نمودهاند. با خواندن گزارش بعضي از اين حوادث به ياد افراد در ظاهر معقولي ميافتم که سعي ميکنند به زور يک بسته يک در دو متر را در محفظه بار همراه مسافر در هواپيما جاي دهند.
حوادث گزارش شده
کانادا
سقوط يخ، وضعيت بد
Louise falls, Alberta Banff National Park
در 20 ژانويه چندين گروه در اين آبشارهاي يخي معروف - با درجه سختي 4+ - در نزديکي درياچه لوئيز مشغول يخ نوردي بودند. يکي از گروههاي بالاتر تکه يخ بزرگي را کنده که به S.G. برخورد نمود. پاي چپ او خرد شد ولي توانست خود را جمع کند. اما نميتوانست با اين پا تا کنار جاده راه برود. نگهبانان پارک (Park Warden Service) با موتور برف او را به پائين منتقل نمودند.
تحليل
با محبوبيت رو به تزايد يخ نوردي، بعضي از مسيرها شلوغ تر شده و اين گونه حوادث بيشتر رخ ميدهند. گروهها بايد وضعيت خود را با توجه به وضعيت گروههاي بالاتر بسنجند. انتخاب يک مسير ديگر و يا اجتناب از صعود ميتواند مناسبترين عمل باشد. (مرجع: Parks Canada Warden Service )
سقوط بر روي يخ، عمل نکردن مياني
Alberta, Banff National Park, Wicked Wanda
در 2 فوريه F.B. (22 ساله) نفر اول سختترين قسمت آبشار يخي با درجه سختي 4+ بود. او سه متر بالاي يک قارچ يخي بود که يک مياني دور آن انداخته بود. ابزار يخ او ناگهان کنده شده و باعث شد يک تکه يخ بزرگ بر روي قارچ يخي پاييني سقوط کرده و آن را بشکند. پيچ يخي که 6 متر زير قارچ يخي کارگذاشته بود مانع از سقوط بيشتر وي گشت. اگر چه اين منطقه دور افتاده است ولي کوهنورد ديگري با استفاده از تلفن همراه طلب کمک ميکند. بدليل باد شديد گروه نگهبانان پارک فقط موفق شدند تا نزديکي هاي مسير با هليکوپتر بروند. از آن به بعد پياده حرکت کردند تا به مصدوم رسيده و او را به پايين منتقل کرده و به محل مناسبي براي حمل توسط هليکوپتر منتقل نمودند. او از ناحيه مچ پا، آرنج و دنده ها آسيب ديد.
تحليل
ابزارهاي يخ گاهي نامطمئن ميباشند. معلوم نيست قارچ يخي که دور آن مياني زده بود در صورتيکه نشکسته بود ميتوانست سقوط او را تحمل کند يا خير. (مرجع: Parks Canada Warden Service )
سقوط بر روي يخ، صعود يخهاي نازک
Alberta, Ghost River, The Sorcerer
روز 13 فوريه C.W. (26 ساله) و من M.H. (38 ساله) The Sorcerer که يک آبشار يخي با درجه 5 است را صعود ميکرديم. يک سطح با شيب متوسط و لايه نازکي از يخ، و سپس يک سطح مقعر با شيب کم طول اول مسير بود. از آنجا مسير به سمت راست بر روي يک سطح ورقه ورقه و بعد يک ديواره کوتاه عمودي امتداد پيدا ميکرد. قطر يخ نازک بود ولي نه نازکتر از آنچه تا پيش از آن در آن فصل صعود کرده بوديم. بعد از تبادل نظر هر دو متقاعد شديم که با توجه به ميانيهاي خوب بين قسمتهاي نازک ميتوان با ايمني مسير را صعود کرد. C.W. طول اول را نفر اول رفت و سه پيچ يخ خوب در يخ ضخيم قبل از لايه نازک يخ عمود کار گذاشت. بعد از آن نميتوانستم او را ببينم و بعد از مدت قابل توجهي توقف از او پرسيدم اوضاع چگونه است. او پاسخ داد به کيفيت يخ روي پله بالاتر مشکوک است و به بازگشت فکر ميکند. بعد از چند لحظه صداي فرياد او را شنيدم که داشت سقوط ميکرد. بالاترين پيچ يخ سقوط 7-10 متري او را تحمل کرد. من ميتوانستم او را روي برف پايين بدهم. اولين چيزي که مشهود بود مچ شکسته پايش بود. با تلفن 911 توسط تلفن همراه او تماس گرفتيم. هليکوپتر متعلق به National Resources Service, Kananaskis Country به محل حادثه رسيد و او را به بيمارستان رساند.
در لحظه سقوط C.W. بر روي سطح محکمي در بالاي قسمت ورقه ورقه قرار داشت و تبر يخهاي خود را در لايه نازک پله يخ عمودي قرار داده بود. او در حال بررسي مسير بود و يکي از تبرهايش را کمي تکان داد که ناگهان لايه يخ شکسته شد. با تمام وزن بر روي پا و بر روي قسمت کم شيب پايين سقوط کرد. بعدا معلوم شد که مچ و استخوان talus پاي او شکسته است. او مجبور است کوهنوردي را کنار بگذارد تا استخوانهايش (احتمالا بطور مصنوعي) جوش بخورند.
تحليل
چه چيزي ميتوان از اين حادثه فرا گرفت؟ بعضي ممکن است بگويند خطاي قضاوت در مورد تحمل يخ باعث اين حادثه بوده است. ديگران ممکن است پاسخ دهند بررسي ما معقول بوده و ما با آگاهي از از خطرات مترتب بر صعود يخهاي نازک اقدام به چنين صعودهايي مينماييم و هزينههاي آن را نيز ميپذيريم. من شخصا فکر نميکنم قضاوت ما نادرست بوده يا تجربه کمي داشتهايم. فقط در "بازي" که در پيش گرفتيم قرعه بدي نسيبمان شد. درس روشني که ميتوان از آن گرفت، لزوم بذل توجه به مسيرهايي است که قسمتهاي کم شيب بين قسمتهاي پر خطر قرار دارند. اگر صخره کم شيبي درست زير پاي او قرار نداشت و او بر روي قسمتي پر شيب سقوط ميکرد احتمالا اين هفته در کنار من به کوهنوردي ميپرداخت.
امروز مرسوم شده است با دو طناب صعود کرده و هر يک را به يک پيچ يخ متصل کنند. علت آن هم استفاده از از حداکثر خاصيت کشساني هر يک از طنابهاست تا بدينوسيله ضربه ناشي از سقوط بهتر جذب شود، که البته خطر افزايش طول طناب را نيز به همراه دارد. معلوم نيست اين موضوع در اين حادثه نيز دخيل بوده است يا خير.
بدون وجود تلفن همراه اداره حادثه ميتوانست بسيار دشوارتر و وقتگيرتر باشد و احتمالا نتايج بسيار بدتري نيز به همراه ميداشت. خونريزي مچ پاي C.W. بدليل زاويه مچ و تورم آن بشدت کاهش پيدا کرد. اگر مجبور ميشد مدت طولانيتري در فضاي باز بسر برد به احتمال زياد پاي خود را بطور کامل از دست ميداد.
(منبع: M.H.)
سقوط يخ، وضعيت بد
Louise falls, Alberta Banff National Park
در 20 ژانويه چندين گروه در اين آبشارهاي يخي معروف - با درجه سختي 4+ - در نزديکي درياچه لوئيز مشغول يخ نوردي بودند. يکي از گروههاي بالاتر تکه يخ بزرگي را کنده که به S.G. برخورد نمود. پاي چپ او خرد شد ولي توانست خود را جمع کند. اما نميتوانست با اين پا تا کنار جاده راه برود. نگهبانان پارک (Park Warden Service) با موتور برف او را به پائين منتقل نمودند.
تحليل
با محبوبيت رو به تزايد يخ نوردي، بعضي از مسيرها شلوغ تر شده و اين گونه حوادث بيشتر رخ ميدهند. گروهها بايد وضعيت خود را با توجه به وضعيت گروههاي بالاتر بسنجند. انتخاب يک مسير ديگر و يا اجتناب از صعود ميتواند مناسبترين عمل باشد. (مرجع: Parks Canada Warden Service )
سقوط بر روي يخ، عمل نکردن مياني
Alberta, Banff National Park, Wicked Wanda
در 2 فوريه F.B. (22 ساله) نفر اول سختترين قسمت آبشار يخي با درجه سختي 4+ بود. او سه متر بالاي يک قارچ يخي بود که يک مياني دور آن انداخته بود. ابزار يخ او ناگهان کنده شده و باعث شد يک تکه يخ بزرگ بر روي قارچ يخي پاييني سقوط کرده و آن را بشکند. پيچ يخي که 6 متر زير قارچ يخي کارگذاشته بود مانع از سقوط بيشتر وي گشت. اگر چه اين منطقه دور افتاده است ولي کوهنورد ديگري با استفاده از تلفن همراه طلب کمک ميکند. بدليل باد شديد گروه نگهبانان پارک فقط موفق شدند تا نزديکي هاي مسير با هليکوپتر بروند. از آن به بعد پياده حرکت کردند تا به مصدوم رسيده و او را به پايين منتقل کرده و به محل مناسبي براي حمل توسط هليکوپتر منتقل نمودند. او از ناحيه مچ پا، آرنج و دنده ها آسيب ديد.
تحليل
ابزارهاي يخ گاهي نامطمئن ميباشند. معلوم نيست قارچ يخي که دور آن مياني زده بود در صورتيکه نشکسته بود ميتوانست سقوط او را تحمل کند يا خير. (مرجع: Parks Canada Warden Service )
سقوط بر روي يخ، صعود يخهاي نازک
Alberta, Ghost River, The Sorcerer
روز 13 فوريه C.W. (26 ساله) و من M.H. (38 ساله) The Sorcerer که يک آبشار يخي با درجه 5 است را صعود ميکرديم. يک سطح با شيب متوسط و لايه نازکي از يخ، و سپس يک سطح مقعر با شيب کم طول اول مسير بود. از آنجا مسير به سمت راست بر روي يک سطح ورقه ورقه و بعد يک ديواره کوتاه عمودي امتداد پيدا ميکرد. قطر يخ نازک بود ولي نه نازکتر از آنچه تا پيش از آن در آن فصل صعود کرده بوديم. بعد از تبادل نظر هر دو متقاعد شديم که با توجه به ميانيهاي خوب بين قسمتهاي نازک ميتوان با ايمني مسير را صعود کرد. C.W. طول اول را نفر اول رفت و سه پيچ يخ خوب در يخ ضخيم قبل از لايه نازک يخ عمود کار گذاشت. بعد از آن نميتوانستم او را ببينم و بعد از مدت قابل توجهي توقف از او پرسيدم اوضاع چگونه است. او پاسخ داد به کيفيت يخ روي پله بالاتر مشکوک است و به بازگشت فکر ميکند. بعد از چند لحظه صداي فرياد او را شنيدم که داشت سقوط ميکرد. بالاترين پيچ يخ سقوط 7-10 متري او را تحمل کرد. من ميتوانستم او را روي برف پايين بدهم. اولين چيزي که مشهود بود مچ شکسته پايش بود. با تلفن 911 توسط تلفن همراه او تماس گرفتيم. هليکوپتر متعلق به National Resources Service, Kananaskis Country به محل حادثه رسيد و او را به بيمارستان رساند.
در لحظه سقوط C.W. بر روي سطح محکمي در بالاي قسمت ورقه ورقه قرار داشت و تبر يخهاي خود را در لايه نازک پله يخ عمودي قرار داده بود. او در حال بررسي مسير بود و يکي از تبرهايش را کمي تکان داد که ناگهان لايه يخ شکسته شد. با تمام وزن بر روي پا و بر روي قسمت کم شيب پايين سقوط کرد. بعدا معلوم شد که مچ و استخوان talus پاي او شکسته است. او مجبور است کوهنوردي را کنار بگذارد تا استخوانهايش (احتمالا بطور مصنوعي) جوش بخورند.
تحليل
چه چيزي ميتوان از اين حادثه فرا گرفت؟ بعضي ممکن است بگويند خطاي قضاوت در مورد تحمل يخ باعث اين حادثه بوده است. ديگران ممکن است پاسخ دهند بررسي ما معقول بوده و ما با آگاهي از از خطرات مترتب بر صعود يخهاي نازک اقدام به چنين صعودهايي مينماييم و هزينههاي آن را نيز ميپذيريم. من شخصا فکر نميکنم قضاوت ما نادرست بوده يا تجربه کمي داشتهايم. فقط در "بازي" که در پيش گرفتيم قرعه بدي نسيبمان شد. درس روشني که ميتوان از آن گرفت، لزوم بذل توجه به مسيرهايي است که قسمتهاي کم شيب بين قسمتهاي پر خطر قرار دارند. اگر صخره کم شيبي درست زير پاي او قرار نداشت و او بر روي قسمتي پر شيب سقوط ميکرد احتمالا اين هفته در کنار من به کوهنوردي ميپرداخت.
امروز مرسوم شده است با دو طناب صعود کرده و هر يک را به يک پيچ يخ متصل کنند. علت آن هم استفاده از از حداکثر خاصيت کشساني هر يک از طنابهاست تا بدينوسيله ضربه ناشي از سقوط بهتر جذب شود، که البته خطر افزايش طول طناب را نيز به همراه دارد. معلوم نيست اين موضوع در اين حادثه نيز دخيل بوده است يا خير.
بدون وجود تلفن همراه اداره حادثه ميتوانست بسيار دشوارتر و وقتگيرتر باشد و احتمالا نتايج بسيار بدتري نيز به همراه ميداشت. خونريزي مچ پاي C.W. بدليل زاويه مچ و تورم آن بشدت کاهش پيدا کرد. اگر مجبور ميشد مدت طولانيتري در فضاي باز بسر برد به احتمال زياد پاي خود را بطور کامل از دست ميداد.
(منبع: M.H.)
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home