دوشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۴

حوادث کوهنوردي در آمريکاي شمالي: 1

دوشنبه ، 12 ارديبهشت 1384
مقدمه مترجم
در پي حوادث متعددي که در سالهاي اخير رخ داده­اند همواره بحث و مشاجرات زيادي در مورد علل و راه­هاي پيشگيري از آنها در گرفته است. آنچه که اغلب در ميان اين مباحثات فراموش شده است "کسب و انتقال تجربه" از اين حوادث بوده است بطوريکه احتمال تکرار آن در آينده کمتر گردد.
لذا جهت آشنايي کوهنوردان کشورمان با چگونگي "کسب و انتقال تجربه" در کشورهاي ديگر سلسله ترجمه­هايي را آماده نموده­ام که اميدوارم از اين بعد و البته به تناوب در "داستان کوه" منتشر کنم*.
صرف نظر از امکانات نجات، بودجه و غيره در ممالک ديگر يکي از نکاتي که مي­توان از ميان اين مطالب دريافت کسب تجربه از حوادث پيش آمده است. دعواهاي حقوقي که ممکن است بازماندگان حادثه يا خانواده­هاي آنها دنبال کنند(که البته حق طبيعي آنها نيز مي­باشد)، همينطور درد و غم کساني که عزيزانشان درگير حادثه­اي بوده است به کار عامه کوهنوردان نمي آيد. هدف در وهله اول، آگاهي جهت پيشگيري از حوادث مشابه است.
اين مطالب از يکي از کتابهايي است که هر ساله توسط آلپاين کلاب آمريکا (American Alpine Club ) به همين منظور منتشر مي­گردند استخراج شده­اند. از کتاب Accidents in North American Mountaineering 2001.


* اين کتاب و کتاب ديگري که مد نظر دارم ("هيماليا به روش سبکبار" که بزودي يک فصل از آن را ارائه مي­کنم) را بطور کامل ترجمه نکرده­ام. نگرانم از اينکه با وجود فرصت بسيار کمي که دارم تکميل ترجمه­ها سالها بطول انجامد. لذا اگر دوستاني حاضرند در امر ترجمه با من شريک شوند از همراهيشان استقبال مي­کنم.

رامين شجاعي


مقدمه ويراستار
اين پنجاه و چهارمين شماره حوادث کوهنوردي در امريکاي شمالي است و بيست و سومين شماره­اي است که آلپاين کلاب کانادا اطلاعات و گزارشات خود را با ما به اشتراک گذاشته است.

کانادا
در اين سال به طور غير معمولي تعداد زيادي از کوهنوردان با تجربه گرفتار حوادثي جدي در کانادا شدند. از بسياري از آنها مي­شد جلوگيري کرد، اما جهت پرهيز از برخي ديگر تنها کاري که مي­شد انجام داد نشستن در خانه و خواندن کتاب بود. اين حوادث يادآور اين موضوع است که نمي­توان خود را در برابر تمام حوادث کوهنوردي ايمن ساخت، حتي اگر کوهنوردي بسيار با تجربه باشيم.
پاره­اي از حوادث که مي­شد از آنها جلوگيري کرد، فلذا از آنها درس گرفت، بدلايل زير رخ داده­اند: کوهنوردي انفرادي، کوهنوردي در شرايط بد هوايي، استفاده ناکافي از کارگاههاي حمايت و فرود، و قضاوت نادرست در مورد انتخاب مسير با توجه به شرايط و توانايي جسمي نامناسب و ناکافي.
همچنين تعداد حوادثي که خبر آنها توسط تلفنهاي همراه داده شد افزايش قابل توجهي يافته­اند. معلوم نيست اين امر بدليل پيشرفت تلفنهاي همراه بوده است يا بدليل تعداد بيشتر کوهنورداني که تلفن همراه داشته­اند. علت آن هر چه باشد استفاده از آن منجر به سرعت بخشيدن به عمليات نجات شده است.
متشکريم از افرادي که به ما در انتشار اين شماره کمک نموده­اند. همچنين متشکريم از کساني که خوشبختانه چيزي براي گزارش دادن نداشته­اند و يا آنها که اطلاعاتي داده ولي در اين شماره به چاپ نرسيده است.

ايالات متحده
تعداد کشته شدگان در اين سال – 24 نفر – تقريبا برابر متوسط تعداد مرگ و مير طي دهه گذشته بوده است. تعداد حوادث گزارش شده – 150 حادثه – بيشتر از متوسط همين دوره است. صرف نظر از اينکه اين خبري خوب يا بد است دلايل متعددي را مي­توان براي آن بر شمرد. مي­توانيم فرض کنيم تعداد کوهنوردان و روزهاي سپري شده در کوهستان (نفر/ روز) افزايش يافته است، اما اين اعداد را نمي­توان براحتي بدست آورد. منطقه­اي که امسال حوادث زيادي از آنجا گزارش شد – 18 حادثه - کوه شاستا(Shasta) بود، که در نتيجه باعث شد حوادث کاليفرنيا بسيار بيشتر از سالهاي گذشته باشد. موضوع ناگوار در مورد اين گزارشات اين است که در بيش از نيمي از آنها که مربوط بوده است به لغزيدن بر روي برف، کوهنوردان مبتدي که بعضا حتي وسايل کافي در اختيار نداشته­اند گرفتار حادثه شده­اند. به اين موضوع توجه ويژه­اي خواهيم داشت چرا که واضح است اين منطقه جذابيت فراواني براي کوهنودان دارد. دسترسي مناسب به آن همانند کوه هوک Hook و کوه واشنگتن Washington و همچنين نزديکي آن مانند جوشوآ تري Joshua Tree مي­تواند به اين معني باشد که غيرکوهنوردان درگير بخشي از اين حوادث بوده­اند و ممکن است خواننده عجول نتيجه گيري غلوآميزي از ميزان خطر در اين ورزش بنمايد.
موضوعي که همچنان اهميت خود را حفظ نموده است بر سر گذاشتن کلاه ايمني کوهنوردي در موقع صعود مي­باشد. کلاه ايمني در درجه اول وظيفه حفاظت از جمجمه در مقابل سقوط سنگ، يخ، يا اجسام ديگر را دارد. در سالهاي اخير سازندگان اين کلاهها به ضربات جانبي ناشي از سقوط و برخورد با صخره نيز توجه نموده­اند. طي ساليان گذشته تعداد حوادث کوهنوردي که سنگنوردان با سر به سنگ برخورد کرده باشند و بطور جدي آسيب ديده باشند ناچيز بوده است. اغلب ضربات به سر ناشي از سقوط بر روي طناب و در نتيجه وارونه شدن سنگنورد بوده است. در يکي از اين موارد يک کوهنورد با تجربه اذعان مي­دارد که کلاه ايمني زندگي وي را نجات داده است. کلاه ايمني در ديواره­هاي مصنوعي سنگنوردي ضروري بنظر نمي­رسد. تاکنون حادثه­اي از اين دست در اين اماکن گزارش نشده است.
تعداد حوادثي که در آنها سنگنوردان خود را عمدا از صخره رها مي­کنند تا توسط مياني پايينتر متوقف شوند فزوني يافته است. قضاوت نادرست از طول طناب، شتاب و سرعت غير قابل تصور سقوط، نسبت وزني، و سيستمهاي مياني گذاري در اين حوادث نقش مهمي ايفا نموده­اند. با خواندن گزارش بعضي از اين حوادث به ياد افراد در ظاهر معقولي مي­افتم که سعي مي­کنند به زور يک بسته يک در دو متر را در محفظه بار همراه مسافر در هواپيما جاي دهند.

حوادث گزارش شده
کانادا
سقوط يخ، وضعيت بد
Louise falls, Alberta Banff National Park
در 20 ژانويه چندين گروه در اين آبشارهاي يخي معروف - با درجه سختي 4+ - در نزديکي درياچه لوئيز مشغول يخ نوردي بودند. يکي از گروههاي بالاتر تکه يخ بزرگي را کنده که به S.G. برخورد نمود. پاي چپ او خرد شد ولي توانست خود را جمع کند. اما نمي­توانست با اين پا تا کنار جاده راه برود. نگهبانان پارک (Park Warden Service) با موتور برف او را به پائين منتقل نمودند.
تحليل
با محبوبيت رو به تزايد يخ نوردي، بعضي از مسيرها شلوغ تر شده و اين گونه حوادث بيشتر رخ مي­دهند. گروهها بايد وضعيت خود را با توجه به وضعيت گروههاي بالاتر بسنجند. انتخاب يک مسير ديگر و يا اجتناب از صعود مي­تواند مناسبترين عمل باشد. (مرجع: Parks Canada Warden Service )

سقوط بر روي يخ، عمل نکردن مياني
Alberta, Banff National Park, Wicked Wanda
در 2 فوريه F.B. (22 ساله) نفر اول سختترين قسمت آبشار يخي با درجه سختي 4+ بود. او سه متر بالاي يک قارچ يخي بود که يک مياني دور آن انداخته بود. ابزار يخ او ناگهان کنده شده و باعث شد يک تکه يخ بزرگ بر روي قارچ يخي پاييني سقوط کرده و آن را بشکند. پيچ يخي که 6 متر زير قارچ يخي کارگذاشته بود مانع از سقوط بيشتر وي گشت. اگر چه اين منطقه دور افتاده است ولي کوهنورد ديگري با استفاده از تلفن همراه طلب کمک مي­کند. بدليل باد شديد گروه نگهبانان پارک فقط موفق شدند تا نزديکي هاي مسير با هليکوپتر بروند. از آن به بعد پياده حرکت کردند تا به مصدوم رسيده و او را به پايين منتقل کرده و به محل مناسبي براي حمل توسط هليکوپتر منتقل نمودند. او از ناحيه مچ پا، آرنج و دنده ها آسيب ديد.
تحليل
ابزارهاي يخ گاهي نامطمئن مي­باشند. معلوم نيست قارچ يخي که دور آن مياني زده بود در صورتيکه نشکسته بود ميتوانست سقوط او را تحمل کند يا خير. (مرجع: Parks Canada Warden Service )

سقوط بر روي يخ، صعود يخهاي نازک
Alberta, Ghost River, The Sorcerer
روز 13 فوريه C.W. (26 ساله) و من M.H. (38 ساله) The Sorcerer که يک آبشار يخي با درجه 5 است را صعود مي­کرديم. يک سطح با شيب متوسط و لايه نازکي از يخ، و سپس يک سطح مقعر با شيب کم طول اول مسير بود. از آنجا مسير به سمت راست بر روي يک سطح ورقه ورقه و بعد يک ديواره کوتاه عمودي امتداد پيدا مي­کرد. قطر يخ نازک بود ولي نه نازک­تر از آنچه تا پيش از آن در آن فصل صعود کرده بوديم. بعد از تبادل نظر هر دو متقاعد شديم که با توجه به مياني­هاي خوب بين قسمتهاي نازک مي­توان با ايمني مسير را صعود کرد. C.W. طول اول را نفر اول رفت و سه پيچ يخ خوب در يخ ضخيم قبل از لايه نازک يخ عمود کار گذاشت. بعد از آن نمي­توانستم او را ببينم و بعد از مدت قابل توجهي توقف از او پرسيدم اوضاع چگونه است. او پاسخ داد به کيفيت يخ روي پله بالاتر مشکوک است و به بازگشت فکر مي­کند. بعد از چند لحظه صداي فرياد او را شنيدم که داشت سقوط مي­کرد. بالاترين پيچ يخ سقوط 7-10 متري او را تحمل کرد. من مي­توانستم او را روي برف پايين بدهم. اولين چيزي که مشهود بود مچ شکسته پايش بود. با تلفن 911 توسط تلفن همراه او تماس گرفتيم. هلي­کوپتر متعلق به National Resources Service, Kananaskis Country به محل حادثه رسيد و او را به بيمارستان رساند.
در لحظه سقوط C.W. بر روي سطح محکمي در بالاي قسمت ورقه ورقه قرار داشت و تبر يخهاي خود را در لايه نازک پله يخ عمودي قرار داده بود. او در حال بررسي مسير بود و يکي از تبرهايش را کمي تکان داد که ناگهان لايه يخ شکسته شد. با تمام وزن بر روي پا و بر روي قسمت کم شيب پايين سقوط کرد. بعدا معلوم شد که مچ و استخوان talus پاي او شکسته است. او مجبور است کوهنوردي را کنار بگذارد تا استخوانهايش (احتمالا بطور مصنوعي) جوش بخورند.
تحليل
چه چيزي مي­توان از اين حادثه فرا گرفت؟ بعضي ممکن است بگويند خطاي قضاوت در مورد تحمل يخ باعث اين حادثه بوده است. ديگران ممکن است پاسخ دهند بررسي ما معقول بوده و ما با آگاهي از از خطرات مترتب بر صعود يخهاي نازک اقدام به چنين صعودهايي مي­نماييم و هزينه­هاي آن را نيز مي­پذيريم. من شخصا فکر نمي­کنم قضاوت ما نادرست بوده يا تجربه کمي داشته­ايم. فقط در "بازي" که در پيش گرفتيم قرعه بدي نسيبمان شد. درس روشني که مي­توان از آن گرفت، لزوم بذل توجه به مسيرهايي است که قسمتهاي کم شيب بين قسمتهاي پر خطر قرار دارند. اگر صخره کم شيبي درست زير پاي او قرار نداشت و او بر روي قسمتي پر شيب سقوط مي­کرد احتمالا اين هفته در کنار من به کوهنوردي مي­پرداخت.
امروز مرسوم شده است با دو طناب صعود کرده و هر يک را به يک پيچ يخ متصل کنند. علت آن هم استفاده از از حداکثر خاصيت کشساني هر يک از طنابهاست تا بدينوسيله ضربه ناشي از سقوط بهتر جذب شود، که البته خطر افزايش طول طناب را نيز به همراه دارد. معلوم نيست اين موضوع در اين حادثه نيز دخيل بوده است يا خير.
بدون وجود تلفن همراه اداره حادثه مي­توانست بسيار دشوارتر و وقت­گيرتر باشد و احتمالا نتايج بسيار بدتري نيز به همراه مي­داشت. خونريزي مچ پاي C.W. بدليل زاويه مچ و تورم آن بشدت کاهش پيدا کرد. اگر مجبور مي­شد مدت طولاني­تري در فضاي باز بسر برد به احتمال زياد پاي خود را بطور کامل از دست مي­داد.
(منبع: M.H.)