اولين صعود ديواره شمالي آيگر : 2
پنجشنبه، 29 ارديبهشت 1384
سال بعد تلاشهاي بيشتري انجام گرفت، و يك كشته ديگر.
در سال 1938 لودويگ فورگ (Ludwig Vorg) كه سال قبل تا بالاي شبماني مرگ رفته بود بازگشت. اينبار به همراه آندرل هكماير Anderl Heckmair . آنها علاوه بر سنگ نوردي خود را بخوبي براي يخ نوردي نيز آماده كرده بودند و 20 ميخ يخ در اندازههاي متفاوت به همراه داشتند. همچنين كرامپونهاي جديد 12 تيغه اي به پا داشتند.
در قسمت فولاد تخت بالاي يخ دوم آنها به هاينريش هارر(Heinrich Harrer) و فريتس كاسپارك (Fritz Kasparek) برخوردند كه يك روز قبل از آنها حركت كرده بودند. دو زوج توافق كردند كه در قالب يك تيم ادامه دهند. هكماير به عنوان نفر اول جلو رفت، و تا آخر صعود نفر اول باقي ماند. حال ديگر با داخل شدن در دالان (Ramp) در مسيري ناشناخته گام مي نهادند. بالاي آن چمبپاتمه زدند و اولين شبشان را به صبح رساندند. آن شب هكماير كه يك قوطي ساردين را حريصانه بلعيده بود دل درد داشت و هارر وحشت زده در حالي از خواب پريد كه بعد از سر خوردن از روي سكويي كه روي آن نشسته بود از ديواره آويزان مانده بود؛ از يك ميخ كوچك. روز بعد يكي از سختترين كوهنورديهايي بود كه داشتند. در هوايي بد مجبور بودند از دهليزهاي مملو از يخ و شيبهاي منفي عبور كنند تا به تراورس خدايان (Traverse of the Gods) و از آنجا به عنكبوت سفيد (White spider) برسند. اين برف چال قيفي شكل در بالاي قسمت مركزي ديواره كاملا مشخص است و مانند دودكشي براي طوفانها و ناوداني طبيعي براي تمام بهمنها و ريزشهاي سنگي كه از بالا فرو ميريزند عمل مي كند.
هارر به عنوان آخرين نفر موظف بود تمام ميخهاي سنگ و يخ را بيرون آورد. در وسط بعد از ظهر در آخرين باريكهاي از يخ خالص كه به عنكبوت منتهي مي شد هكماير متوجه شد كه ديگر ميخ يخي همراه ندارد؛ هارر بيچاره بار همه آنها را بدوش مي كشيد و با خود بالا ميآورد. يك برق شديد زد و چند سنگ زوزه كشان از كنار آنها گذشت. در آن موقع ديگر انتظار براي هارر و كاسپارك كه با هم و جدا از آنها صعود مي كردند جايز نبود. هكماير و فورگ خود را، در حاليكه براي حمايت فقط از كلنگها استفاده مي كردند، به داخل عنكبوت كشاندند. در اواخر مسير بر روي يك سكوي صخرهاي منتظر دوستانشان شدند. در اين لحظه هوا بسيار تاريك شده بود و رعد و برق طوفاني شديد از تگرگ و بوران را نويد مي داد. اتريشيها در وسط عنكبوت گرفتار طوفان شدند و با تكههاي ريز يخ و جريان مداومي از بهمنهاي كوچك بمباران مي شدند. وقتي اوضاع آرام تر شد هكماير و فورگ متعجب و در عين حال خوشحال ديدند كه همنوردانشان هنوز آنجا هستند. آنها ميخي را به سنگ بالاي سرشان كوبيدند و طنابي را به پايين فرستادند. بعد از آن تا آخر صعود همگي در يك طناب باقي ماندند.
آن شب ديروقت مجبور شدند بر روي دو طاقچه شيبدار شب را به صبح برسانند. يك طناب بينشان ثابت شده بود كه با آن مي توانستند يك كتري را رد و بدل كنند. اتريشيها حتي نميتوانستند بنشينند. صبح روز بعد آنها تمام طنابها و وسايل اضافهشان را بدور ريختند تا بدين ترتيب قادر باشند به سرعت آخرين طولهاي مسير را طي كنند. وقتي هكماير از شكاف خروجي (Exit Crack) سقوط كرد خطر از بيخ گوششان گذشت. كرامپونهايش درست در دستان فورگ فرو رفت ولي با يك پشتك تند و تيز خود را به فورگ كه از محل خود كنده شده بود چسباند. گذرگاه ستيزه جو در دومين تلاش تسليم شد.
و بعد از آن با وجود هواي بد صعود ساده تر بود.
آنها آخرين مترها تا فله را در يك طوفان شديد طي كردند. عمق ميدان ديد بقدري ناچيز بود كه وقتي هكماير به قله رسيد پايش را روي نقاب جهت مقابل گذاشته بود. بعد از آن گفته بود چقدر وحشتناك است كه تمام ديواره شمالي را صعود كني و بعد درست از آن طرف پرت شوي.
جدال با تاريكي براي پايين آمدن از كوه ادامه مسابقه بود. آنها بسيار خسته بودند. هكماير كه تلاش فوق انسانياش براي مسيريابي به پايان رسيده بود مرتب در برف فرو ميغلتيد و ديگران او را روي جبهه غربي به پايين مي كشيدند. وقتي توانستند ساختمان كلاينه شايديگ را تشخيص دهند از ديدن جمعيت انبوهي كه منتظر آنها بودند شگفت زده شدند. آنها نمي توانستند تصور كنند كه صعود آنها در مركز توجه بسياري قرار داشته است. و هرگز نمي توانستند پيشبيني كنند كه بزودي بعنوان قهرمانان رايش سوم و نمادي از اتحاد اتريش – آلمان و اشتياق براي پيروزي معرفي خواهند شد. نشريه آلپاين ژورنال (Alpine Joural) دليلي نديد تا اين نقطه نظر خود را كه قبلا ابراز داشته بود اصلاح كند؛ عقيدهاي به اين مضمون كه تمايل به صعود ديواره شمالي آيگر چيزي نيست مگر: "آزاري براي افكار ماليخوليايي."
آلپاين ژورنال نوشت "آزاري براي افكار ماليخوليايي." تيم موفق 1938 ديواره شمالي آيگر از چپ به راست؛ هارر، كاسپارك، هكماير، فورگ.
در سال 1938 لودويگ فورگ (Ludwig Vorg) كه سال قبل تا بالاي شبماني مرگ رفته بود بازگشت. اينبار به همراه آندرل هكماير Anderl Heckmair . آنها علاوه بر سنگ نوردي خود را بخوبي براي يخ نوردي نيز آماده كرده بودند و 20 ميخ يخ در اندازههاي متفاوت به همراه داشتند. همچنين كرامپونهاي جديد 12 تيغه اي به پا داشتند.
در قسمت فولاد تخت بالاي يخ دوم آنها به هاينريش هارر(Heinrich Harrer) و فريتس كاسپارك (Fritz Kasparek) برخوردند كه يك روز قبل از آنها حركت كرده بودند. دو زوج توافق كردند كه در قالب يك تيم ادامه دهند. هكماير به عنوان نفر اول جلو رفت، و تا آخر صعود نفر اول باقي ماند. حال ديگر با داخل شدن در دالان (Ramp) در مسيري ناشناخته گام مي نهادند. بالاي آن چمبپاتمه زدند و اولين شبشان را به صبح رساندند. آن شب هكماير كه يك قوطي ساردين را حريصانه بلعيده بود دل درد داشت و هارر وحشت زده در حالي از خواب پريد كه بعد از سر خوردن از روي سكويي كه روي آن نشسته بود از ديواره آويزان مانده بود؛ از يك ميخ كوچك. روز بعد يكي از سختترين كوهنورديهايي بود كه داشتند. در هوايي بد مجبور بودند از دهليزهاي مملو از يخ و شيبهاي منفي عبور كنند تا به تراورس خدايان (Traverse of the Gods) و از آنجا به عنكبوت سفيد (White spider) برسند. اين برف چال قيفي شكل در بالاي قسمت مركزي ديواره كاملا مشخص است و مانند دودكشي براي طوفانها و ناوداني طبيعي براي تمام بهمنها و ريزشهاي سنگي كه از بالا فرو ميريزند عمل مي كند.
هارر به عنوان آخرين نفر موظف بود تمام ميخهاي سنگ و يخ را بيرون آورد. در وسط بعد از ظهر در آخرين باريكهاي از يخ خالص كه به عنكبوت منتهي مي شد هكماير متوجه شد كه ديگر ميخ يخي همراه ندارد؛ هارر بيچاره بار همه آنها را بدوش مي كشيد و با خود بالا ميآورد. يك برق شديد زد و چند سنگ زوزه كشان از كنار آنها گذشت. در آن موقع ديگر انتظار براي هارر و كاسپارك كه با هم و جدا از آنها صعود مي كردند جايز نبود. هكماير و فورگ خود را، در حاليكه براي حمايت فقط از كلنگها استفاده مي كردند، به داخل عنكبوت كشاندند. در اواخر مسير بر روي يك سكوي صخرهاي منتظر دوستانشان شدند. در اين لحظه هوا بسيار تاريك شده بود و رعد و برق طوفاني شديد از تگرگ و بوران را نويد مي داد. اتريشيها در وسط عنكبوت گرفتار طوفان شدند و با تكههاي ريز يخ و جريان مداومي از بهمنهاي كوچك بمباران مي شدند. وقتي اوضاع آرام تر شد هكماير و فورگ متعجب و در عين حال خوشحال ديدند كه همنوردانشان هنوز آنجا هستند. آنها ميخي را به سنگ بالاي سرشان كوبيدند و طنابي را به پايين فرستادند. بعد از آن تا آخر صعود همگي در يك طناب باقي ماندند.
آن شب ديروقت مجبور شدند بر روي دو طاقچه شيبدار شب را به صبح برسانند. يك طناب بينشان ثابت شده بود كه با آن مي توانستند يك كتري را رد و بدل كنند. اتريشيها حتي نميتوانستند بنشينند. صبح روز بعد آنها تمام طنابها و وسايل اضافهشان را بدور ريختند تا بدين ترتيب قادر باشند به سرعت آخرين طولهاي مسير را طي كنند. وقتي هكماير از شكاف خروجي (Exit Crack) سقوط كرد خطر از بيخ گوششان گذشت. كرامپونهايش درست در دستان فورگ فرو رفت ولي با يك پشتك تند و تيز خود را به فورگ كه از محل خود كنده شده بود چسباند. گذرگاه ستيزه جو در دومين تلاش تسليم شد.
و بعد از آن با وجود هواي بد صعود ساده تر بود.
آنها آخرين مترها تا فله را در يك طوفان شديد طي كردند. عمق ميدان ديد بقدري ناچيز بود كه وقتي هكماير به قله رسيد پايش را روي نقاب جهت مقابل گذاشته بود. بعد از آن گفته بود چقدر وحشتناك است كه تمام ديواره شمالي را صعود كني و بعد درست از آن طرف پرت شوي.
جدال با تاريكي براي پايين آمدن از كوه ادامه مسابقه بود. آنها بسيار خسته بودند. هكماير كه تلاش فوق انسانياش براي مسيريابي به پايان رسيده بود مرتب در برف فرو ميغلتيد و ديگران او را روي جبهه غربي به پايين مي كشيدند. وقتي توانستند ساختمان كلاينه شايديگ را تشخيص دهند از ديدن جمعيت انبوهي كه منتظر آنها بودند شگفت زده شدند. آنها نمي توانستند تصور كنند كه صعود آنها در مركز توجه بسياري قرار داشته است. و هرگز نمي توانستند پيشبيني كنند كه بزودي بعنوان قهرمانان رايش سوم و نمادي از اتحاد اتريش – آلمان و اشتياق براي پيروزي معرفي خواهند شد. نشريه آلپاين ژورنال (Alpine Joural) دليلي نديد تا اين نقطه نظر خود را كه قبلا ابراز داشته بود اصلاح كند؛ عقيدهاي به اين مضمون كه تمايل به صعود ديواره شمالي آيگر چيزي نيست مگر: "آزاري براي افكار ماليخوليايي."
آلپاين ژورنال نوشت "آزاري براي افكار ماليخوليايي." تيم موفق 1938 ديواره شمالي آيگر از چپ به راست؛ هارر، كاسپارك، هكماير، فورگ.
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home