یکشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۹

نگاهی به حادثه بهمن دیزین و حواشی آن

در حدود 3 ماه از وقوع این حادثه می گذرد و هنوز باور آن برایم دشوار است. مهمترین سوالی که باید به آن پاسخ دهم این است که این حادثه تا چه اندازه قابل پیش بینی بود؟ آیا می توان آن را در زمره حوادث ناگوار، اما به هر حال طبیعی، در کوهنوردی قلمداد کرد؟ نقش مرحوم فرشاد خلیلی، باشگاه دماوند، راهداری و پیمانکار جاده در وقوع این حادثه چه اندازه بوده است؟ اصلا این حادثه کوهنوردی بوده است یا جاده ای؟

در پاسخ به پرسش آخر باید گفت چنانچه این تیم سوار بر مینی بوس هایشان گرفتار بهمن می شدند شکی نبود که باید آن را در زمره حوادث جاده ای قلمداد کرد. اما در شرایطی که پیش آمد این تیم اگرچه در جاده گرفتار بهمن شد اما تقسیم گروه به تیمهای چند نفره برای عبور از منطقه خطرناک مشابه با روش عبور کوهنوردان است و نشان می دهد فرشاد از خطرناک بودن آن نقطه آگاه بوده است. اما به دلایلی این خطر را برای خود و تیمش می پذیرد.

آیا قرار داشتن در جاده باعث شده بود شاخک های حساسش به خطر واکنش نشان ندهند؟ شواهد زیادی برای اثبات این گفته ندارم. فقط می توانم مثالی بزنم که تعداد زیادی از کوهنوردان با تجربه در شرایط مشابه تصمیم مشابهی گرفته اند. در سال 1376 در جریان اردوهای تیم ملی اورست رهسپار جبهه غربی دماوند شدیم. در حدود 30 نفر از باتجربه ترین کوهنوردان و مربیان آن زمان، به همراه کوهنورد مجربی فرانسوی در این تیم حضور داشتند. بعد از یک روز کوهنوردی در ارتفاع حدود 4000 متری چادر زدیم. 5 روز بعد از آن یکسره برف بارید و به ناچار راه بازگشت را در پیش گرفتیم. به یاد دارم در راه بازگشت با چه وسواسی از نقاط خطرناک عبور می کردیم. جاده هراز بسته بود و یک روز دیگر هم در پلور منتظر شدیم. از فکر بعضی گذشت که به آمل برویم و از جاده فیروزکوه برگردیم. در نهایت راهداری به کمک ما آمد و راه را "فقط برای ما" باز کرد. در حالیکه به دلیل خطرناک بودن جاده از تردد دیگر خودروها جلوگیری می شد ما خود را به تهران رساندیم. در آن موقع از ذهن هیچ کدام از آن همه کوهنورد باتجربه و زمستان و بهمن دیده نگذشت که این جاده هنوز خطرناک و مستعد ریزش بهمن است و راهداری نه تنها به ما کمک نمی کند بلکه ما و ماموران خودشان را در معرض خطر قرار می دهد. شاید بتوان گفت یک هفته انتظار، چشمان همه ما را بر احتمال وجود خطر بسته بود. بنابراین این احتمال را نادیده نمی گیرم که صرف قرار داشتن در جاده باعث شود کوهنوردان باتجربه حساسیت متناسبی به خطرات کوهستان نداشته باشند.

در حادثه دیزین هنوز نمی دانیم مسئولین راهداری با چه قطعیتی و چه استدلالی نسبت به عبور کوهنوردان هشدار داده اند. زیرا این سوال منطقی پیش می آید که که آنها اگر معتقد بوده اند جاده خطرناک است چرا در وهله اول خودشان مشغول باز کردن جاده بوده اند و خود را در معرض خطر قرار داده اند؟ اما واقعیت این است که مسئولین راهداری هم به دلیل گاه سهل انگاری، حتی خود را نیز در معرض خطر قرار می دهند. بنابراین در چنین شرایطی عدم توجه فرشاد نسبت به هشدارهای مسئولین راهداری برایم قابل قبول و طبیعی است. فرشاد با سابقه و دانشی که داشته خود را آگاه تر از مسئولین مربوطه می دانسته است. منطقی نیست به کسی گوش فرا داد که شما را از حرکت در جاده بر حذر می دارد ولی خود در حال باز کردن آن است.

سوال بعدی اینکه چرا این برنامه از ابتدا شکل گرفت و آن منطقه انتخاب شد و بعدا توجهی به شرایط جوی نشد در حالیکه ظاهرا بارش های شب قبل از آن نیز چشمگیر بوده است. به نظرم با توجه به شرایط موجود، فرشاد بسیار محافظه کارانه آن نقطه را برای برگزاری کلاسش برگزیده بود. پیدا کردن مکانی مناسب برای کلاس اتاق برفی برای 30 نفر ساده نیست. بهترین نقطه اتفاقا کنار جاده ای مرتفع است که اولا برف کافی برای کندن وجود داشته باشد و ثانیا نیاز به راهپیمایی نداشته باشد. جاده خارج از برنامه کوهنوردی است و مسئولیت امنیت آن با دیگران است. و کارآموزان می توانستند بدون کوهنوردی و صرف انرژی در طی راه تمام هم خود را معطوف به ساختن اتاق برفی کنند (اینکه برگزاری کلاس اتاق برفی چقدر برای کارآموزان که احتمالا توان کافی برای راهپیمایی ندارند مفید است موضوع بحث دیگری است که در ادامه به آن خواهم پرداخت).

متاسفانه تنها وضعیتی که احتمالا پیش بینی نشده بود رسیدن به گردنه و سپس بسته شدن جاده بوده است. نه تنها فرشاد بلکه مسئولین پیست و جاده هم که قاعدتا با این شرایط بارها مواجه شده اند هیچ پیشبینی و تدارکی برای مواجهه با آن نکرده اند. توجه کنید خودروها به آرامی پشت سر لودر در حال حرکت بوده و لودر بدون توجه به خطرناک بودن جاده در حال باز کردن آن بوده است.

به هر حال بعد از تصمیم به عبور تیم به گروه های کوچکتر تقسیم شده تا از منطقه خطرناک عبور کند تا اینکه دومین بهمن 4 نفر را به زیر می کشد. و متعاقبا بهمن بعدی باعث کشته شدن تعداد بیشتری از افراد می شود که در حال جستجوی دیگران بوده اند. از اظهارات مرحوم سعید طاهری که از خواهر خود می خواهد به دلیل احتمال ریزش بهمن های دیگر از آنجا دور شود در می یابیم در این لحظه همگی از خطری که در کمینشان بوده آگاه بوده اند و با آگاهی به وجود خطر جان خود را برای نجات دیگران به خطر انداخته اند.

سوال طبیعی که در اینجا به ذهن خطور می کند این است که آیا اقدام آنها صحیح بوده است؟ اگر خود در شرایط مشابهی قرار گیریم بهترین تصمیم چیست؟ (به یاد بیاوریم که در حادثه بهمن کول جنون 3 نفر جان خود را برای نجات دیگران از دست دادند.) در پاسخ باید گفت از اولین اصول جستجو و نجات حفظ امنیت به ترتیب برای خود شما، بعد همکار یا همنوردتان و سپس فرد یا افراد حادثه دیده است. دلیل آن ساده است. از آنجا که جستجو و نجات ذاتا پر خطر است، چنانچه شما برای حفظ سلامتی خودتان کوشش نکنید ممکن است مجددا حادثه ای بوجود آورید و شرایط را باز هم پیچیده تر کنید. بنابراین امداد گران تشویق می شوند که در درجه اول به فکر حفظ سلامتی خودشان باشند.

در مورد بهمن، اما زمان بسیار حساس است و پیدا کردن فرد در نیم ساعت اول می تواند فاصله بین مرگ و زندگی را رقم زند. بنابراین افدام جهت نجات بهمن زدگان یک تصمیم کاملا شخصی است. به کسی که این کار را نکند هیچ ایرادی نمی توان گرفت. به همین جهت کسانی که خود را در معرض خطر قرار می دهند و به جستجو می روند را شجاع و قهرمان می خوانیم.

همچنین در ایران اطلاعات دقیقی از وضعیت مناطق بهمن خیز موجود نیست و هیچ ارگانی مسئولیت شناسایی مناطق مستعد بهمن را ندارد. در این وضعیت فدراسیون کوهنوردی تنها می تواند به صدور بیانه ای کلی در مورد پرهیز از بهمن بپردازد. بنابراین تصمیم در مورد بهمن خیز بودن یک نقطه تا حدود زیادی به تجربه و دانش شخص باز می گردد. نگاهی به سابقه فرشاد خلیلی نشان می دهد او کمترین حادثه را در برنامه های آموزشی و شخصی اش داشته است.

به این ترتیب به نظرم اشتباهات او در جریان این حادثه اشتباهات صادقانه کوهنوردی باتجربه بوده است.

به یاد داشته باشیم کوهنوردی ورزش ذاتا خطرناکی است و اشتباهات ما می تواند منجر به مرگ خود یا همنوردانمان شود.

چه درس هایی می گیرم
بدانیم جاده های کوهستانی بخشی از کوهستانند و اگرچه بسیاری از آنها ایمن سازی شده اند اما چنین چیزی در مورد جاده های دور افتاده صدق نمی کند. به همان اندازه کوهستان، خطرات جاده های کوهستانی را جدی بگیریم.
به هشدارهای راهداران بیشتر اهمیت بدهیم. راهداران اگرچه بهمن شناسی نمی دانند اما به واسطه تجربه و تردد فراوانشان در یک جاده بخصوص از شرایط مستعد بهمن مطلع هستند.
در صورت بهمن زدن یک یا چند نفر، بقیه در اولین اقدام به دو گروه تقسیم شوند. در حالیکه یک گروه در حال جستجو است (طبیعتا در صورتیکه خطر آن را بپذیرند)، گروه دیگر مسائل ایمنی برای گروه جستجو گر را در نظر بگیرد. مثلا نخ بهمن آماده کند، نجات داده شدگان را به منطقه بی خطر ببرد و غیره. و افراد با تجربه بین دو گروه تقسیم شوند تا در صورت وقوع حادثه مجدد گروه بدون افراد باتجربه نماند.
در صورتیکه احتمال ریزش بهمن مجدد زیاد است، بهتر است جستجو بعد از 45 دقیقه متوقف شود. بعد از این زمان احتمال زنده ماندن افراد بسیار کم است و از طرف دیگر احتمال ریختن بهمنهای بعدی افزایش می یابد. بعد از تثبیت شرایط می توان به جستجوی متوفیان پرداخت.

همیشه این سوالات را از خود بپرسیم: اگر فلان و بهمان اتفاق بیافتد چه خواهد شد؟ آیا کاری که می کنیم ارزش پرداخت هزینه احتمالی را خواهد داشت؟ در این حادثه اگر یک بار فرشاد از خود پرسیده بود، "اگر یک نفر از کارآموزان در بهمن کشته شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟" آن وقت بسیار بعید می دانم به عبور از جاده بهمن خیز تن در می داد. آنها با صرف هزینه بیشتر می توانستند به دیزین و احتمالا تهران بروند، یا کار کندن اتاق برفی را ادامه دهند. جان هر کدام از این 8 نفر بسیار باارزش تر از هزینه های اضافه مالی یا یک شب اقامت دشوار بود.

دیگر اینکه به نظر من برگزاری کلاس اتاق برفی برای کارآموزان اصولا لزومی ندارد. چرا که از یک طرف تکنیک زدن اتاق برفی چندان پیچیده نیست و از طرف دیگر معمولا کوهنوردان جدی و باتجربه به آن نیاز پیدا می کنند. بنابراین می توان کلاس آموزش عملی آن را در سال های بعد از کارآموزی و زمانی برگزار کرد که کوهنوردان توان صعود به ارتفاع مناسب و سپس زدن اتاق برفی را پیدا کنند. کل این حادثه از آنجا شکل گرفت که فرشاد مجبور بوده است برای 30 نفر کوهنورد که مجموعا چندان تمایل یا توانی به تحمل شرایط سخت نداشته اند جای مناسبی برای آموزش پیدا کند (در گزارش آقای شجاعی پارسا می خوانیم" ساعت 14بود كه مرحوم خليلي همه دوستان را جمع كرد و گفت بدليل نامناسب بودن شرايط جوي و برف موجود در منطقه ، جهت درست كردن غار برفي ، برنامه را بايستي كنسل كنيم و به تهران مراجعت كنيم كه با شنيدن اين خبر همنوردان با صداي بلند اظهار خوشحالي كردند كه ميتوانند شب را در يك جاي گرم بخوابند ")


حواشی
فرامرز نصیری در نقد باشگاه دماوند پرسیده است که چرا باشگاه با توجه به شرایط جوی برنامه را منحل نکرده است (که البته جوابی هم نگرفته است). به نظرم نقد نادرستی است چرا که فرشاد یکی از باتجربه ترین و آگاه ترین مربیان باشگاه بوده است. مسئولین باشگاه اگر می خواستند چنین تصمیمی بگیرند قاعدتا از اعضای باتجربه خود (چه کسی بهتر از فرشاد!) نظر خواهی می کردند.
---
باشگاه دماوند در بیانیه 7 اسفند 88 خود در یک بند باب نقد و بررسی را بازگذاشته و از طرف دیگر در دو بند مسئولین راهداری را مقصر دانسته است. چگونگی رسیدن به چنین نتیجه ای مبنی بر قصور راهداری معلوم نیست.
در قسمت دیگری از همین بیانیه می خوانیم:
- فعالیت هر چه بیشتر و موثرتر در زمینه انعکاس بعد معنوی حاصل از ایثار و فداکاری آنان که بی محابا درراه نجات همنوردشان جان به جان آفرین تسلیم نمودند . پررنگ نمودن این نگرش معنوی و طرح آن در جامعه و فرهنگ سازی آن از هر طریق ممکن
به نظرم باشگاه دماوند در این زمینه صداقت ندارد. شاهدان عینی که در محل حادثه حضور داشته اند از توصیه اکید افرادی از باشگاه خبر می دهند که با آنها در تماس تلفنی بوده و آنها را از واکنش های احساسی و در خطر قرار دادن خود برحذر داشته اند.
همچنین در جای دیگر:
باشگاه...مسئولیت هر گونه قصور احتمالی را برعهده خواهد گرفت.
باید به مسئولین باشگاه خاطر نشان کرد اولین مسئولیت آنها انعکاس سریع و صادقانه جزئیات حادثه است. جامعه کوهنوردی در شرایطی که در بهت و حیرت ناشی از عمق این فاجعه قرار داشت نیاز به دانستن جزئیات حادثه بود. باشگاه نه تنها در روزهای اول بلکه حتی تا کنون بعد از گذشت 3 ماه گزارشی از وقوع حادثه منتشر نساخته است. ضمن اینکه برای زدودن این شبهه که با ذکر این جمله "تظاهر" به باشگاهی مسئول و امروزی نمی کند بهتر است، پذیرش قصور به کنار، مسئولیت های اولیه خود در حوادث دیگر را بپذیرد. مثلا فیلم کامل و بدون تدوین برنامه نانگاپاربات را به خانواده سامان نعمتی تحویل دهد (طبیعی ترین حق یک خانواده داغ دیده) و یا متن گزارش کمیته تحقیق داخلی باشگاه در مورد حادثه غار پراو را منتشر سازد. زیرا حوادث هیچ باشگاه و گروهی داخلی و خصوصی نیستند و دامنگیر بسیاری افراد می شوند. در همین حادثه اخیر مرحوم سعید طاهری بیشترین بها را برای درگیر شدن در حادثه ای که برای اعضاء باشگاهی دیگر پیش آمده بود پرداخت.
---
با دکتر جوادی تنها یک برخورد کوتاه در پاکستان داشته ام. وی در تیمی که فرشاد خلیلی سرپرست آن بود عازم قله گاشربروم 2 بود. در همان برخورد کوتاه نشان داد تا چه اندازه بی ملاحظه است. او در اظهار نظری در باره این حادثه مرحوم فرشاد خلیلی را جاهل و لجوج خوانده است. رسم جوانمردی نیست کسی را که دستش از دنیا کوتاه است و توان دفاع از خود را ندارد با چنین الفاظ و ادبیاتی مورد حمله قرار دهیم.

17 Comments:

At ۱۲:۰۵ بعدازظهر, اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس said...

سلام
من زیاد کوه نمیرم و اخبارشو همیشه دنبال میکنم

این نقدی که شما منعکس کردید
با 20 درصد تقلیل درست مقابل
مطالب نوشته شده در بلاگ کلاغ ها و مطلب دکتر جوادی (اگه اونا مقرضانه قضیه رو از طرف ایرادات مربی منعکس میکنن شما مقرضانه سعی در بی تخسیر بودن ....)
فقط سعی کردید با یسری از
ایراد انحرافی قضیه رو منعکس کنید که مثلا این ایراد بالا دیده نشه
به این نکته اشاره نکردید که::
عبور از شیب های بهمن گیر
الف:قبل از عزیمت به منطقه
انتخاب نفرات و مسئولیت ها
در چنین برنامه های تازه کاران آموزش ندیده را به همراه نبرید(دروس تئوری مربگری درجه 3....)

البته امکان داره من در اشتباه باشم
و لی نظر شخصیم اینکه شما این نوشته خودتون با این دروس تئوری مربیگری و به و تطبیق بدید
خون متوجه میشد که این تفاسیری که از منطقه و.... آوردین زیاد منطقی نیست

 
At ۹:۰۰ بعدازظهر, اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس said...

اگر میخواهید ببینید چقدر در این نقد صادق و درست عمل کردید تصور کنید اگر جای فرشاد خلیلی کاظم فریدیان سرپرست این برنامه بود آیا باز هم همینگونه به نقد می کشیدید؟

 
At ۹:۵۹ بعدازظهر, اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۹, Anonymous رضا طراحی said...

سلام
من از نقد منصفانه و بون غرض شما واقعا لدت بردم و میتونم بگم یکی از بهترین نقدها در مورد این حادثه بود.با اجازه تون مطلب رو در وبلاگ گروه آلپ تبریز میدم
باتشکر

 
At ۸:۱۴ قبل‌ازظهر, اردیبهشت ۲۰, ۱۳۸۹, Blogger رامين شجاعي said...

جناب ناشناس (12:05 PM, May 09, 2010
) سلام،
اولا توجه کنید این دروس تئوری توسط افرادی مثل مرحوم فرشاد خلیلی نوشته شده است. باید از نویسنده پرسید علت این امر چیست. آیا کارآموز به دلیل ناآشنایی باعث ریزش بهمن می شود؟ یا اگر او را بهمن زد نمی تواند خود را نجات دهد؟ بعید می دانم منظور نویسنده اینها بوده باشد به هر حال در این حادثه این دو نکته مصداق ندارند. یا شاید منظور نویسنده این بوده که کارآموز هنوز خطرات جدی کوهستان را لمس نکرده است و نمی تواند تصمیم آگاهانه ای در مورد پذیرش این خطرات بگیرد؟ حتی اگر آن را هم بپذیریم در این حادثه از ابتدا قصدی برای عبور از این شیب ها گرفته نشده بود و در حین برنامه بر حسب شرایط این تصمیم گرفته شد.
----
جناب ناشناس (9:00 PM, May 09, 2010)
قیاستان مع الفارغ است. نه تنها هر حادثه ای شرایط خاص خودش را دارد بلکه سابقه افراد هم در قضاوت تاثیر می گذارد. فرض کنید جوانی که تازه گواهینامه رانندگی گرفته با سرعت 100 کیلومتر در ساعت در کوچه های 8 متری رانندگی می کند و به تذکر کسی توجه نمی کند. تا اینکه باعث مرگ کسی می شود. در یک کوچه دیگر کسی که 30 سال سابقه رانندگی بدون تصادف داشته نیز بر اثر یک لحظه غفلت باعث مرگ شخص دیگری می شود. آیا می توانید این دو حادثه را یکسان در نظر بگیرید و اگر یکی را محکوم کردید دیگر حق ندارید دیگری را یک خطای، متاسفانه طبیعی، در رانندگی بنامید؟
جهت اطلاعتان بگویم در کشورهای پیشرفته تصادف آن جوان یک جرم جنایی تلقی خواهد شد و او را به چندین سال زندان محکوم می کنند در حالیکه مورد تصادف دوم با پرداخت مبلغی به خانواده متوفی خاتمه می یابد.
---
سلام آقای طراحی
نظر لطف شماست.

 
At ۴:۵۰ بعدازظهر, اردیبهشت ۲۰, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس دوم (عضو دماوند) said...

سلام جناب شجاعی
اول از همه متاسفانه با پرداخت مبلغی نمی توان به این قضیه خاتمه داد. دوم آقای فرشاد خلیلی مانند کاظم از بهترین مربیهای من بوده. من نیز به میزان دانایی و توانمندی فرشاد خلیلی آگاهم.برای همه ما یک الگو در حد کمال بود. اما یک چیز را فراموش نکنیم. چه فرامرز نصیری با غرض ورزی خودش و چه اعضاءمتعصب باشگاه دماوند با افرات در باشگاه پرستی خودشون و چه دوستانی که هر یک به صورتهای خاص به دنبال جمع کردن قضیه هستند. نباید به نوعی از رسیدن به جواب و نتیجه ای منصفانه جلوگیری کنند. نتیجه ای که برای کوهنوردی و کوهنوردان این مرز و بوم راهگشا باشه. اگر فرشاد خطا کرده . اگر راهداری اگر دماوند اگر هلال احمر .... نه به جهت شناسایی و دستگیری مجرم بلکه به منظور کسب آگاهی و پیشگیری از اتفاقات بعدی .
بیایید بدون جبهه گیری بدنبال حقیقت باشیم.

 
At ۹:۳۲ بعدازظهر, اردیبهشت ۲۰, ۱۳۸۹, Blogger رامين شجاعي said...

تصحیح می کنم: قیاس مع الفارق

جناب عضو دماوند سلام،
مثالی که زدم مختصر و فقط یک جنبه را مد نظر داشت. منظورم ختم قضایی بود والا باب بررسی و یادگیری همواره باز است. بنده هم سعی داشته ام از زاویه خودم به موضوع بپردازم و بدنبال "حقیقت" باشم.

 
At ۵:۲۸ بعدازظهر, اردیبهشت ۲۸, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس said...

من نتیجه ای که از نقد شما گرفتم این بود که "" اشتباهات صادقانه " باعث مرگ 7 کوهنورد کارآموز و همچنین خودش شده است !!!! کانال خوبی و در واقع ببخشیدها لفاظی خوبی برای تبرئه فرشاد خلیلی پیدا کرده اید !!!! "" اشتباه صادقانه ""

آفرین بر شما آقای شجاعی منتقد صادق و شریف و با وجدان که معتقد هستید فرشاد خلیلی "" صادقانه "" هفت انسان را به کشتن داده است !!!!

حالا خارج از شوخی .... این صادقانه بودن اشتباهات اصلا چه معنی دارد؟ مگه نمونه ای هم در کوهنوردی برای به کشته دادن همنوردان نتیجه اشتباهات غیر صادقانه هم داشته ایم ؟ اصلا مگه کسی فرشاد رو به غیر صادق بودن متهم کرده یا به داشتن نیت قبلی و آگاهانه برای به کشتن دادن که حالا شما سعی میکنین با دادن لقب صادقانه به او براش آبرو بخرین؟

اون دوستمون توی کامنتای بالا راست میگفت اگه جای فرشاد و کاظم با هم عوض میشد این نقد شما الان چه لحن و ادبیات دیگه ای داشت !!!!

متاسفم آقای شجاعی شما هم صادق نیستید

 
At ۶:۲۰ بعدازظهر, اردیبهشت ۲۸, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس said...

نقدتان خیلی محافظه کارانه بود و نشان میداد که دوستیان با فرشاد بر هر چیز دیگری ارجح است میگویید چون فرشاد حرفه ای و با تجربه بود پس حق داشته مثلا حتی در شرایط بد هوایی برای اجرای برنامه اقدام کند تخیر آقای شجاعی عزیز لجاجت کوهنورد حرفه ای شما دوستان ما را به کام مرگ فرستاد روز پنجشنبه از طرف آقای صبور مدیر عامل باشگاه از فرشاد خواسته میشود که به دلیل وضعیت بد هوا کلاس را کنسل کند اما فرشاد قبول نمیکند حالا شما قضاوت کنید چه کسی اشتباه کرده؟ آقای صبور که تجربه فرشاد را نداشته یا فرشاد باتجربه؟ هشت نفر کشته شده اند جواب نباید خیلی سخت باشد بنابراین یه جای منطق شما می لنگد که فکر میکنید چون این آقا حرفه ای و با تجربه بوده بنابراین دیگر برای هر کاری محق است و دیگران نه . نوشته اید که بیاد داشته باشیم کوهنوردی ورزش ذاتا خطرناکی است که واقعا کلی خندیدم دوستیتان با فرشاد باعث شده که حتی شما نیز خودتان را به بیراهه بزنید و فراموش کنید که برنامه یه کلاس آموزشی بوده نه برنامه کوهنوردی. این نقد باعث شد چهره شما برایم لکه دار شود . ببخشید در هر صورت از شما ناامید شدم آقای شجاعی

 
At ۷:۵۵ قبل‌ازظهر, اردیبهشت ۲۹, ۱۳۸۹, Blogger رامين شجاعي said...

دو جناب ناشناس اخیر،
پاسخ شما را در پست جداگانه ای خواهم داد.

 
At ۱۲:۵۵ بعدازظهر, اردیبهشت ۲۹, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس said...

جناب شجاعي اشتباه اشتباه است و ديگر صادقانه و غير صادقانه ندارد مگر ميخواهيم در دادگاه براي فرشاد خليلي حكم صادر كنيم كه سمت اين مسايل ميرويم و فكر ميكنيم حالا با گفتن اينكه اشتباهات او عمدي نبوده و صادقانه بوده در حكمش تخفيف قايل ميشويم


فرشاد خليلي در اين قضيه اشتباهات زيادي داشت و نتيجه آن هم كشته شدن 8 كوهنورد اين مملكت بود حالا چه فرقي ميكند كه بحث كنيم آيا صادقانه بوده يا غير صادقانه بوده


يكي از دوستان نكته خوبي را طرح كرد ديدگاه شما كمي خنده دار است { فرشاد خليلي از روي صدق و صداقت 8 نفر را به كشتن داد }

يكي از دوستان ميگويد فرشاد تمام اصول تئوري دروس را زير پا گذاشته آنوقت شما ميگويد خود فرشاد نويسنده آنها بوده معني حرف شما چيست ؟ بالاخره فرشاد آنها را زير پا كه گذاشته است بالاخره كه ناديده كه گرفته بالاخره كه سهل انگاري كه كرده

چرا با اين دوست بازيها نميخواهيد بگذاريد در كوهنوردي كشورمان ما وقتي اينقدر فاجعه داريم بتوانيم درسي بگيريم و به نتيجه اي برسيم تا در آينده تكرار نشود؟

 
At ۸:۳۵ بعدازظهر, اردیبهشت ۲۹, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس said...

این حادثه بار دیگر ثابت کرده که برخی فقط تؤوری نویس خوبی هستند و در عمل به راحتی چنین فجایعی می آفرینند.آری فرشاد اشتباهی به بزرگی سابقه اش کردو چه خوب که خودش هم قربانی این حادثه شد.وگرنه شرم این حادثه تا آخر عمر همراهش بود.

 
At ۳:۴۲ بعدازظهر, خرداد ۰۸, ۱۳۸۹, Anonymous شهرام عباس نژاد said...

سلام رامین شجاعی
1 - من نه تنها با رامین موافقم . بلکه میگویم هیچگاه نمیشود خودمان را جای کسی که خودش مولف جزوه بهمن شناسی است بگذاریم .
2- در کشور عزیز ما هزاران چرای غیر منطقی وجود دارد ، چراهایی که هیچ وقت پاسخ داده نمیشود .گاهی اندیشیدن به این چرا و اگرها ما را از اصول فنی و غیر فنی که خودمان نشر کرده ایم دور میکند . امیدوارم که این چراها اخلاقی نباشد و جوانمرد بمیریم .
3- متاسفانه برخی با پامال کردن حیثیت دیگران خو کرده اند مرده و زنده هم ندارد و در این راه فربانی کردن یک رشته ورزشی هم بی اهمیت است .
4- متاسفانه عقده ها و آرزوهای سوخته بقدری زیاد است که ما دنبال اولین نفری میگردیم که همه چیز را سر او خراب کنیم .
5 - هنوز در ایران این مشکل قدیمی پابرجاست که تصادفی رخ دهد و طرف تصادف هزاران صاحب سببی و نسبی و .. پیدا کند و اشک تمساح سیلابی شود .
6 - به کرات گفتم و باز تکرار میکنم : ورزش در طبیعت یعنی سر و کله زدن با احتمالات و هیجانهای غیر منطقی این قضیه عباث ، فرشاد و یا ...(به قول شاعر : در باغ شهادت را نبستند ) نمیشناسد وقتی بهمن میاید از شما سر راه مدرک شناسایی یا کارت مربیگری نمیخواهد . ما با آموزش و تدبیر قبل از حرکت احتمال را کم کردیم اما حذف نکردیم ؛ اگر این را متوجه شدید!!
7 - انقدر به خودتون اعتماد و اعتقاد داشته باشید که اسمتان را زیر عقایدتان بنویسید و گرنه خیلی .. .
8- تا زنده اید احتمال چنین خطراتی در کمینتان است ، شما هم مراقب باشید دوستان عزیز حتی در پهنه دشکچال :))

 
At ۸:۲۵ بعدازظهر, خرداد ۰۹, ۱۳۸۹, Blogger رامين شجاعي said...

سلام شهرام جان،
از کلامت چنین برداشت می کنم که "هر" خطایی رو باید طبیعی قلمداد کرد. نقد رو جایز نمی دونی بخصوص اگر منتقد سابقه کوهنوردی زیادی نداشته باشه یا احتمالا از بستگان درجه 1 نباشه.
من با این نتیجه گیری ها موافق نیستم. و به نظرم هر حادثه ای رو باید بطور مجزا بررسی کرد. در همین حادثه یک تغییر کوچک در وقوع حادثه می توانست نتیجه گیری متفاوتی را باعث شود.

 
At ۱۰:۳۳ قبل‌ازظهر, خرداد ۱۰, ۱۳۸۹, Anonymous ناشناس said...

سلام من هم کوه می رم
از خوندن شرح حادثه در اون زمان اشک تو چشمام جمع شد.
از احساسات بگذریم و به ابتدای کوهنوردی رجوع کنیم کوهنوردی با کوهپیمایی شروع می شد و سه چیز پایه و اساس بود . ایمنی ایمنی و ایمنی .
خاطر همتون هست؟ درسته؟
من نمی خوام درس کوهنوردی بدم ولی فقط به یک نکته اشاره میکنم که ادعا و خود بزرگ بینی تو کوه منشا خیلی از حوادث کوچیک و بزرگ میشه .بهتره هر از چند گاهی به آموخته های ابتدایی سری بزنیم و مفاهیم بزرگ رو مرور کنیم تا درس بگیریم .

 
At ۹:۴۲ قبل‌ازظهر, خرداد ۱۱, ۱۳۸۹, Anonymous شهرام عباس نژاد said...

نه
اصلا نظر من این نیست که نقد نکنیم. با نقد صحیح توسط افراد متخصص و بهره گیری از تجارب 100% موافقم . من با شما و سبک نقد شما در این مورد هم موافق بودم و اولش هم نوشتم .

اما بانقد ناشناس ، مغرضانه یا زیادی دوستانه ،و بدون در نظر گرفن ذات خطرناک رشته های ادونچر مخالفم .
باز هم نظر شما رو به این نکته جلب میکنم که اتفاق تاثیر پذیر از احتمال نیز هست .
در بیشتر موارد ماحداقل 50 تا 100 روز از سال را در کوهستانیم پس مکان مرگ ما با احنمال زیادتری نسبت به دیگران (حدود 15 درصد تا 30 درصد )در کوهستان خواهد بود .اگر احتمالات ناشی از حوادث طبیعی را هم به آن اضافه کنیم این احتمال بسیار بالاتر خواهد رفت . در نهایت احتمال ناشی از اشتباهات فردی و گروهی باقی میماند . ما بیشتر با این آخری کار داریم و تمام ایرادات را به یک فرد وارد میکنیم ، که به نظر من این درست نیست .
ضمن اینکه شما در مثال عبور از هراز با پرسنل راه داری خودتان هم گفتید در ایران روالهای غیر منطقی نیز وجود دارد که در هیچ جای دنیا معمول نیست و گاها قابل محاسبه هم نیست (در اون مورد خاص برا شما پارتی بازی کردن و برنتون زیر بهمن).

من فقط در این چند جمله خواستم در نقدها به این توجه شود که تصمیمات ما فقط درصدی از احنمال رخداد را کم میکند و یا زمان و مکان آن را به تعویق می اندازد و انکار خطر ورزشهایی مثل کوهنوردی نشانه عدم آگاهیست (عبارت آخرنقل قول از علی پارسایی)

 
At ۸:۰۲ قبل‌ازظهر, خرداد ۱۲, ۱۳۸۹, Blogger رامين شجاعي said...

سلام شهرام جان،
من نقطه نظرات تو در مورد حادثه رو نقد نکردم. مثلا در جایی که می نویسی کوهنوردها 50-100 روز در سال توی کوه هستند و مطاب شبیه به اون داری یک بحث منطقی رو دنبال می کنی. ممکنه من با اون موافق یا مخالف باشم.

مشکل من این نیست که ما با هم
موافقیم یا مخالف. مشکل من با این قسمت از حرف هاته که فقط نقد افراد متخصص، یا با نام رو قابل مطرح شدن می دونی. یا کلی می نویسی نباید مغرضانه باشه. به جز نامدار بودن منتقد برای بقیه این موارد نمیشه حد و مرزی قائل شد و یه عده رو توی دایره نقد راه نداد.

برای همین مغرضانه بودن یا از دید کارشناسانه بودن نقد رو باید به خواننده ها واگذار کرد.

بدترین قسمت هم اینه که نتیجه این طرز تلقی ممکنه این بشه که بجای پاسخ گویی و بحث مستدل دنبال این باشیم که چه کسی این حرف ها رو زده، سابقه اش چی بوده، و غیره.

به عنوان شاهد زنده این مدعا فرامرز نصیری رو در نظر بگیر. ترجیع بند حرف 99 درصد کسانی که به نقدهای اون پاسخ می دن این بوده که اون با باشگاه دماوند خصومت داره، سابقه اخلاقی اش خراب بوده، یا کاری توی کوهنوردی نکرده.

در مورد با نام و بی نام بودن هم بگم که از یکی بهترین منتقدهای حوزه کوهنوردی نام مستعار داره. منتقدی که به قدرت استدلالش بیشتر از هر چیز دیگه ای اتکا می کنه. منظورم "منتقد ادبی" هست.

 
At ۸:۲۲ قبل‌ازظهر, خرداد ۱۶, ۱۳۸۹, Anonymous شهرام عباس نژاد said...

هرچی شما میخوای بگی بگو رامین عزیز اما ، کسی که مسوولیت حرف زدن یا قلم فرسایی خودش رو قبول نکنه لیاقت نقد رو نداره .
ناشناس از نظر من بدون نام بودن نه کم تجربه بودن چرا حاشیه دار میکنی این بحث رو ؟

 

ارسال یک نظر

<< Home