یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۵

مرور پرونده 4 : بقیه نامه نگاری با خانم فیضی و مصاحبه با قلمرو کوهستان

خانم فیضی لطف کرده اند و نامه هایی که برایشان فرستاده بودم و در اختیارم نبود و همچنین متن مصاحبه با قلمرو کوهستان را برایم فرستاده اند.

سلام، اميدوارم پوزش مرا بابت اين همه تاخير بپذيريد. لااقل مي توانستم اطلاع دهم نامه شما را دريافت كردم اما براي پاسخ به مدت زمان بيشتري احتياج دارم. خوب، همان بهانه هاي سابق براي تاخير. همين جا متذكر شوم چنانچه از پاسخهاي همراه با تاخير من آزرده نمي شويد مانعي در ادامه مكاتبات با شما نمي بينم. اگر چه نمي دانم بجز موضوع برنامه برود پيك امسال چه موضوعات مشتركي مي تواند باعث ادامه گفتگوها شود. در مورد نامه تان به چند مورد اشاره مي نمايم. اول اينكه چنانچه گفتم نمي توانم جزئيات پيش آمده را برايتان بازگو كنم. همينقدر به شما بگويم كه با شنيدن موضوع از زاويه من اگر نگويم نظرتان عوض خواهد شد لااقل مطمئنم بسيار تعديل مي شود. من آقاي فريديان را به خوبي شما نمي شناسم. اما تا قبل از بازگشتمان و مسائلي كه بعد از برنامه پيش آمد براي من صداقت او مهمترين ويژگي اخلاقي مثبتي كه داشت به شمار مي رفت. جالب است بگويم در آخرين جملات مشاجره مان، دقت كنيد در آخرين جملات، بعد از آن هم بد و بيراه در بارگاه اصلي، بعد از طرح موضوعي از طرف او كه الان يادم نيست چه بوده به او گفتم: "فقط صداقت تو براي من باقي مانده، با اين حرفها آن را هم داري از بين مي بري." يا چيزي شبيه به اين.

بعد از بازگشتمان اما از يك چيز مطمئنم كه اعتمادم به افراد به يك بازنگري كامل نياز دارد. احتمالا ديده يا شنيده ايد كه چطور در يك مسابقه فوتبال وقتي بازيكني مصدوم مي¬شود اگر بازي درجريان باشد و توپ در دست حريف، توپ را عمدا به اوت مي زنند تا به وضع بازيكن رسيدگي شود. بعد از مداوا هم بازيكنان توپ را براي همان تيمي كه توپ را به اوت زده ارسال مي كنند. اين روش به "بازي جوانمردانه" معروف شده و بسيار معمول است. چند وقت پيش به طور اتفاقي قسمتي از يك مسابقه فوتبال باشگاه هاي كشورمان را مي ديدم. در آن بازي تيم پرسپوليس در اواخر بازي از حريفش عقب بود. يكي از بازيكنان تيم حريف روي زمين افتاده بود و از درد به خود مي پيچيد. اما تيم پرسپوليس كه مي ديد وقت زيادي براي جبران ندارد عليرغم اشارات بازيكنان تيم مقابل به بازي براي مدت زيادي ادامه داد. منظورم از ذكر اين مثال ساده اين بود كه بگويم انسانها در شرايط متفاوت رفتارهاي كاملا متفاوتي را ممكن است از خود بروز دهند. به علاوه آشنايي شما با ايشان ظاهرا مربوط به سالها پيش بوده است. گذر زمان و اتفاقات مختلف نيز بر منش انسان بسيار تاثير مي گذارد. با همه اين حرفها معتقدم ذات انسان عوض نمي شود. فقط موقعيتهاي گوناگون باعث مي شود انسان بعضي ويژگي هايش را بروز دهد يا ندهد. متاسفم كه اينگونه بدون دليل مي نويسم. قصد ندارم ذهنيت شما را نسبت به ايشان خراب كنم. اينها نظريات كلي است كه بدون توجه به روابط ما با يكديگر نيز مي تواند گفته شود و در پاسخ به شما بوده است كه عنوان نموده ايد ايشان را در موقعيتهاي خوب و بد زيادي ديده ايد.

و يك پيشنهاد. در وجود شما انساني كنجكاو، معتدل، مودب، اهل تحقيق و پرسش، با حوصله و وقت كافي و با گوشي شنوا را مي بينم. ويژگي هاي كه به نظر من مهمترين ويژگي هاي يك خبرنگار است. چنانچه حوصله راه انداختن سايت يا وبلاگي در زمينه كوهنوردي را داشته باشيد و در آن به مسائل مورد علاقه تان(مثلا همين افشاي مسائل پشت پرده بسياري از برنامه هاي كوهنوردي) بپردازيد احتمالا خوانندگان زيادي پيدا خواهيد نمود. اما در نظر داشته باشيد نه فقط به دليل اينكه كوهنورد نيستيد بلكه به هزار و يك دليل ديگر در بهترين حالت نقدهاي زيادي به خود شما خواهد شد و در بدترين حالت دشنامهاي زيادي را خواهيد شنيد. به همين دليل اين كار شجاعت، و تحمل زيادي نيز مي طلبد. راستي يك مورد ديگر. موضوع حدود 650 دلار اختلاف در هزينه هاي برنامه برود پيك كه آقاي فريديان اشاره كرده بود يادتان است؟ شبي كه با يكديگر خرج برنامه را محاسبه مي¬كرديم (فرداي انتشار صحبتهاي او با آقاي نصيري) من يادم رفته بود كه موضوع آن چه بوده است. در واقع طبق قراردادمان مي بايست حدود 3000 دلار به شركت نظير صبير بپردازيم ولي 3650 دلار پرداخته بوديم. فرداي آن روز يادم آمد كه موضوع چه بوده ولي به هر دليل فرصت طرح موضوع با ايشان پيش نيامد. اين رقم مربوط مي شد به سهم هر يك از ما از مجوز صعود(4500 دلار براي 7 نفر). در واقع موضوع به قدري واضح بود كه گمان نمي كردم ممكن است آن را فراموش كنم و به همين دليل آن را يادداشت نكرده بودم. بد نيست چنانچه هنوز با ايشان ارتباط داريد اين مورد را به اطلاع وي برسانيد. و يك مورد ديگر. لطفا چنانچه برايتان مقدور است نامه هايتان را در قالب Microsoft Word و در يك فايل جداگانه برايم بفرستيد. با عرض پوزش مجدد بابت تاخير. رامين شجاعي 22 دي ماه 84 –




سلام،
اميدوارم حالتان خوب باشد. راستش را بخواهيد من هم نمي دانم چطور ادامه بدهم. و دليل اصلي اين تاخيرها همين موضوع بوده است. در مورد مسائل پيش آمده من موضوع سري در آنها نمي بينم، اما همانطور كه قبلا گفته ام صلاح نمي دانستم به شكل عمومي مطرح شود. اما كم كم دارم به اين نتيجه مي رسم كه بايد موضوع را علني كنم. حال اگر بخواهم اين كار را انجام دهم به نقطه نظرات مستند فريديان احتياج دارم، لذا يك سوال مي پرسم: آيا مي توانم نامه نكاري شما با فريديان را نيز منتشر كنم؟ (طبيعتا قسمتهايي كه جنبه خصوصي ين شما را دارد مد نظرم نيست.) در اين رابطه بزرگترين مشكلم اين است كه علني نمودن اين موضوع قطعا مرا بسيار درگير خواهد نمود. نمي دانم با اين مشغله هايي كه دارم چطور با اين موضوع كنار بيايم.
در مورد پيوست فايل در ياهو متاسفانه راهي بلد نيستم. و در آخر. اين طور كه پيش مي رود شايد به موقع به تبريك عيد نوروز نرسم. لذا پيشاپيش سال نو را به شما تبريك گفته و برايتان آرزوي سلامتي و موفقيت دارم.

رامين شجاعی



مصاحبه اختصاصی قلمرو کوهستانی ايران
با رامين شجاعی و کاظم فريديان در مورد برنامه برودپيک 84
(تهران - شهريور ماه 84)
برودپيک - قله اصلی يا قله پيشين ؟
خبر کوتاه بود و به سرعت در جامعه کوهنوردی پيچيد. "کاظم فريديان موفق به صعود قله برودپيک شده و رامين شجاعی موفق به صعود تا ارتفاع 7800 متری و نزديکی گردنه شده است."موفقيت يک تيم کوچک ايرانی بر روی يک قله 8000 متری هيجان انگيز بود و اين در شرايطی حاصل شده بود که حجم بالای برف در منطقه قراقروم در اين فصل ، بسياری از تيم ها را از دستيابی به قله های بلند ناکام گذاشته بود. تنها نقطه مبهم ، اطلاعاتی بود که از سوی تيم های ديگر حاضر در منطقه منتشر شده بود. هيچ صعودی به غير از گشايش مسير 2 کوهنورد قزاق بر روی جبهه جنوب غرب برودپيک از سوی تيم های حاضر در منطقه تاييد نشده بود.چند هفته بعد ، رامين شجاعی و کاظم فريديان با گرمی دعوت قلمرو کوهستانی را پذيرفتند تا جزييات برنامه برودپيک را بازگو کنند.
قلمرو کوهستانی : چه شد که بر روی جبهه جنوب غرب کار نکرديد؟رامين شجاعی : چند دليل وجود داشت. مهمترين آنها اينکه ، تيمی که ما تشکيل داده بوديم تجربه زيادی در ارتفاع بالا نداشت و ما بايد قبل از درگير شدن با کار فنی ، بدنمان را در ارتفاع محک می زديم. با توجه به اينکه مسير جنوب غرب مسير پرخطری بود و همينطور احتمال ريزش بهمن اين مسير را تهديد می کرد، ما نمی توانستيم اين مسير را برای هم هوايی انتخاب کنيم و در آن خيلی تردد کنيم. ما مجبور بوديم اين مسير را به شيوه آلپی و حتی الامکان سريع پشت سر بگذاريم. پس طبيعتاً تصميم گرفتيم بر روی مسير نرمال هم هوايی کنيم و حتی در صورت امکان قله را هم از اين مسير صعود کنيم. شرايطی (شرايط فيزيکی) که بعداً پيش آمد هم دقيقاً اين تصميم را تاييد کرد.از طرفی ، زمانی که ما برای حضور در منطقه و صعود در نظر گرفته بوديم 30 روز بود که خوب اين مدت برای دو بار تلاش، زمان فشرده ای است. ما در صورت مساعد بودن هوا ، 20 روز برای هم هوايی و تلاش بر روی مسير نرمال در نظر گرفته بوديم و 10 روز هم برای مسير جديد. ولی در عمل ما با هوای بد برخورد کرديم و تقريباً تنها در هفته آخر شانس صعود قله را داشتيم.و يک دليل ديگر هم نياز تبليغاتی ما به صعود بود. ما اسپانسر داشتيم و برای اسپانسر مهم بود که قله صعود شود. البته اين مطلب را اسپانسر مستقيماً به ما نگفت و يکی از دوستان که هماهنگی با اسپانسر را انجام داده بود به اين مطلب تلويحاً اشاره کرد. البته ما خودمان نيز به اين موضوع فکر کرده بوديم. به اين مطلب که به نوعی تعهدمان را به اسپانسر به جا بياوريم.
قلمرو کوهستانی : راجع به حمله نهايی بگوييد و اينکه تا کجا صعود کرديد؟رامين شجاعی : در نيمه دوم تير ماه ، حدود پنج يا شش روز هوا خراب بود. ما می دانستيم که از دوشنبه (27 تير) هوا خوب می شود. دوشنبه 27 تير را صبر کرديم تا برف تثبيت شود و سه شنبه تا کمپ دو رفتيم (حدود 6200 متر) و چهارشنبه به کمپ سه در 7000 متر رسيديم. ما قبل از اون تا حدود 6800 رفته بوديم و بارگذاری کرده بوديم و همان روز چهارشنبه بارهايمان را تا کمپ 3 بالا برديم. در اين فاصله و با توجه به بار سنگينی که برديم به من خيلی فشار آمد و سردرد خيلی شديدی داشتم. اون شب تعداد خيلی زيادی (حدود 30 يا 40 نفر) آماده شدند که فردا به سمت قله حرکت کنند ولی شرايط من مهيا نبود که بتوانم با آنها بروم. کاظم اون شب آماده شد و حدود ساعت دو و نيم به سمت قله حرکت کرد. من اون شب و فردای آن (پنجشنبه 30 تير) را استراحت کردم و حالم به تدريج بهتر و بهتر می شد. بعدازظهر پنجشنبه کاملاً خوب شده بودم طوری که اول فکر کردم که همان غروب حرکت کنم. ولی بعداً تصميم گرفتم برای اينکه مدت زمان کمتری را در شب طی کنم ، حوالی ساعت 12 شب راه بيافتم.
کاظم فريديان : ما مدت زيادی با هوای خراب همراه بوديم و يک دفعه پيش بينی هواشناسی اعلام کرد که ما 4 روز هوای آفتابی خواهيم داشت. بعد از آن دوباره هوای خراب شروع می شد. تمام اونهايی که در کمپ اصلی برودپيک بودند تصميم گرفتند که برای صعود قله اقدام کنند. اينجا دو طرح اصلی وجود داشت. طرح اول اين بود که مسير از کمپ اصلی تا قله را از همان روز دوشنبه و در 4 روز طی کنيم . اما با توجه به اينکه مسير مدت زيادی زير بارش قرار داشت و احتمال ريزش بهمن وجود داشت ، دومين طرح اين بود که روز اول پس از بارش حرکت نکنيم و مسير کمپ اصلی تا قله را در 3 روز طی کنيم. ما اين طرح دوم را انتخاب کرديم.من از کمپ اصلی که راه افتادم ريه ام مشکل داشت. به رامين گفتم تا وقتی که سرفه ام خشک است صعود می کنم ولی به محض اينکه در گلويم احساس خلط بکنم ، سريعاً بر می گردم.موقعی که از کمپ 3 راه افتاديم تا حوالی ارتفاع 7600 يا 7700 متر خيلی آرام صعود می کردم ، بدون اينکه سرفه داشته باشم. در اين ارتفاع بود که در يک شکاف افتادم. اين شکاف طناب هم داشت ولی من از طناب استفاده نکرده بودم و در حالی که تنها هم بودم درون شکاف افتادم. اين شکاف برفی بود و من با دست و پا زدن خيلی بدی از آن بيرون آمدم. خيلی بهم فشار آمده بود و به سرفه افتادم. اين سرفه آرام نشد در حاليکه ضربانم هم بالا رفته بود. به هر ترتيب با همان وضعيت تا قله (قله پيشين – fore summit) صعود کردم.خيلی از لحاظ بدنی به من فشار آمده بود و اگر صعود کردم برای اين بود که کوهنوردهای زيادی در مسير بودند و احساس می کردم اگر وارد شرايط اضطراری بشوم هم می توانم از کمک آنها استفاده کنم . البته در موقع برگشت هم يکی از ايتاليايی ها گام به گام من می آمد.من موقع برگشت دوباره در همين شکاف افتادم! اين بار يک پودر برف حسابی خوردم و ديگر حسابی ريه ام از کار افتاده بود. طوری که وقتی حوالی ده و نيم شب رسيديم به کمپ واقعاً تخليه شده بودم.
رامين شجاعی : کاظم حدود ساعت ده يا ده ونيم شب بود که برگشت به کمپ. حالش خيلی خوب نبود. باهم صحبت کرديم و قرار شد اگر تا يکی دو ساعت ديگر که من آماده می شوم کاظم بهتر شد، من حرکت کنم. کاظم بعد از اينکه داخل کيسه خواب رفت بهتر شد و سرفه هايش قطع شدند و من هم به سمت قله حرکت کردم. حالم خيلی خوب بود و شايد بهترين روز صعودم در اين مدت بود. ظاهراً استراحت روز قبل کارساز شده بود. تا ساعت هفت و نيم صبح و در حاليکه که هوا صاف ولی سرد بود صعود می کردم. ساعت هفت و نيم صبح حوالی ارتفاع 7700 متر و در حاليکه طناب ثابت زير گردنه را می ديدم ، در مدت کوتاهی هوا ناگهان ابری همراه با باد شد. حدود نيم ساعتی معطل شدم تا شايد هوا بهتر شود. مسير کمپ 3 به گردنه در يک دهليز بزرگ برفی است که شکاف هايی نيز در آن وجود دارد. و تنها امکان برگشت من در اين دهليز پربرف، جای پاها بود. هوا کماکان بسته بود و در نتيجه تصميم گرفتم که پيش از خراب تر شدن هوا برگردم. حدود ساعت 11 رسيدم به کمپ 3 . تا وسايلم را جمع کردم و استراحتی کردم حدود دو سه ساعتی گذشت. و نهايتاً وقتی برای پايين رفتن آماده می شدم هوای بالا باز کرد ولی متاسفانه ديگر امکان اينکه بخواهم دوباره صعود کنم نبود.اون شب تا کمپ دو پايين رفتم و شب را در کمپ دو ماندم و روز بعدش تا کمپ اصلی رفتم.
قلمرو کوهستانی : چطور شد که روی قله اصلی نرفتيد؟کاظم فريديان : من آخرين نفری بودم که ساعت پنج ونيم رسيدم به قله فرعی ( قله پيشين fore summit ). همه افراد از آنجا برگشتند. دو نفر ايتاليايی که قبلاً هم راجع به آنها شنيده بوديم مدت طولانی در آن محل ماندند و جلوتر نرفتند. نمی دانم چرا؟ وقتی رسيدم به اين قله، نشستم و يک مدتی با خودم کلنجار رفتم که چکار بکنم. من مطمئن بودم که قله اصلی اينجا نيست گرچه قله ای که ما روی آن بوديم فقط چند متر کوتاهتراز قله اصلی بود. از نظر بدنی به شدت به من فشار آمده بود و اينکه تنها بودم رای به اين می داد که بايد برگردم. آخرين مطلبی هم که باعث شد برگردم اين بود که ما در حاشيه يک تيم فرانسوی بوديم که برنامه آنها به يادبود اريک اسکورپيه برگزار می شد. کوهنورد و هيماليانورد معروفی که گاشربروم 1، گاشربروم 2 و کی2 (K2) را در مدت سه هفته متوالی صعود کرده بود و به شهرت رسيده بود. ولی او هم در همين تکه گم شده بود. دوست نداشتم که حتی با آسيب جدی برگردم پايين.
قلمرو کوهستانی : تيم دو نفره دنيس اروبکو و سرگئی ساموييلف از قزاقستان هم امسال روی جبهه جنوب غرب کار کردند و موفق شدند اين جبهه را صعود کنند. آيا اين همان مسيری بود که شما قصد صعود آن را داشتيد؟رامين شجاعی : کمپ اصلی آنها زير مسير جنوب غرب در نزديکی کنکورديا بود و حدود يک ونيم تا دو ساعت با کمپ اصلی ما فاصله داشت. ما دنيس اروبکو را نديديم ولی سرگئی و يک کوهنورد ايتاليايی را در بيس کمپ خودمان و روی مسير نرمال ديديم. در همان روزهای اول آنها کارت پستال صعودشان را هم به ما دادند. البته سرگئی انگليسی نمی دانست و ما نتوانستيم با هم صحبت کنيم. من بعداً کروکی مسيرشان را ديدم و بايد بگويم تقريباً همان مسيری است که ما از ايران و فقط به کمک بررسی عکس ها به آن فکر می کرديم.
قلمرو کوهستانی : ظاهراً شما دو نفر قبلاً در برنامه های طولانی مدت با هم همراه نبوده ايد. به نظر شما شناخت نفرات از يکديگر تا چه حد می تواند بر روی کيفيت اجرا در يک صعود طولانی مدت تاثير بگذارد؟رامين شجاعی : تجربه به اين شکل را من قبلاً داشته ام. سال 73 که با رامين حشمتی يک برنامه يک هفته ای بر روی خط الراس دنا رفتم ، ما با هم اصلاً برنامه نرفته بوديم. همان سال زمستان در يک برنامه 7 يا 8 روزه با فرشاد خليلی برای صعود گرده آلمانها رفتيم در حاليکه قبل از آن هم ما اصلاً با هم برنامه نرفته بوديم و شناخت کمی از هم داشتيم. در هيچکدام از اين برنامه ها ما مشکلی نداشتيم و هر دو تا جزو بهترين برنامه هايی بودند که من رفته ام.البته اين به اين معنی نيست که اين مطلب هميشه صادق باشد. طبيعتاً اينکه شما اين امکان را داشته باشيد که با کسی که می خواهيد برنامه طولانی مدت برويد قبلاً برنامه مشترکی اجرا کنيد مطمئناً خيلی مفيد خواهد بود. حتی دوستان نزديک هم درمدت 50 روز با هم اصطکاک پيدا می کنند.
کاظم فريديان : نقش مثبت آشنايی قبلی بين اعضای يک گروه غير قابل انکار است . اما وجود آشنايی قبلی احتمال غافل گيری اعضا از عملکرد همديگر را از بين نمی برد.در يک گروه کوچک رفتار دور از انتظار هر يک از اعضا می تواند منجر به فروپاشی گروه شود چيزی که بايد برای آن آمادگی داشت چرا که محتمل است. به نظر من برای پايين آوردن چنين احتمالی بايد به نکات بيشتری توجه شود. نوع و ميزان انگيزه ، هزينه های فردی ، مسايل شخصی خارج از محيط کوه که می تواند با توجه به شرايط خاص يک برنامه بروز کند همه از موارد تاثيرگذار در رفتارهای احتمالی افراد است.و اما موضوع بسيار مهم اين که در حال حاضر در جامعه ما شانس تشکيل يک گروه آزاد برای چنين برنامه ای آنچنان کم است که هر کس بخواهد در چنين راهی قدم بگذارد بايد چشم بر روی دانسته های بسياری ببندد و مشکلات اين عمل را به جان بخرد.
رامين شجاعی (39 ساله) و کاظم فريديان (35 ساله) هر دو متولد تهران بوده و کوهنوردی را از سالها قبل آغاز کرده اند. رامين سابقه طولانی فعاليت با گروه کوهنوردان آرش تهران را داراست و از جمله فعاليت های شاخص رامين می توان به گشايش مسير بر روی ديواره خاتون بارگاه در دهه شصت، عضويت در تيم گشايش مسير بر روی ديواره غربی علم کوه (1365) ، صعود ديواره يخار (1366) ، اولين صعود آلپی گرده آلمانها در زمستان (1373) ، نخستين گشايش مسير زمستانی بر روی ديواره شمالی علم کوه (مسير انجمن) (1379) و عضويت در تيم های ملی کوهنوردی بر روی قله های راکاپوشی (7788 متر) در سال 1376 و خانتنگری (7010 متر) در سال 1381 اشاره کرد. کاظم فريديان از 8 سال پيش فعاليت باشگاهيش را با باشگاه دماوند آغاز کرده و گرچه در پاسخ به سوال ما با لبخندی اشاره می کند که به نظر خودش هنوز هيچ فعاليت شاخصی انجام نداده ولی در کارنامه او می توان به صعود زمستانی ديواره شمالی شاخک (1380) ، پيمايش غار پراو (در سالهای 80 و 81) ، صعود دره يخار (1382) و پيمايش زمستانی قزل ارسلان (1382) و صعودهای متعدد بر روی ديواره علم کوه اشاره کرد.
هزينه های اجرای اين برنامه دو نفره در حدود 95،000،000 ريال بوده که قسمتی از آن توسط شرکت ايرانی هفت گوهر (توليد کننده وسايل و تجهيزات کوهنوردی) تامين شده است. البته اين مبلغ بدون در نظر گرفتن هزينه های فردی شامل خريد وسايل و تجهيزات شخصی بوده است.


8 Comments:

At ۸:۲۱ بعدازظهر, فروردین ۰۵, ۱۳۸۶, Anonymous ناشناس said...

aghaye shojaei,
sale no mobarak,omidvaram sale khoobi dashte bashi sarshar az movafaghiyat

 
At ۷:۴۹ قبل‌ازظهر, فروردین ۰۸, ۱۳۸۶, Blogger رامين شجاعي said...

سلام آقای سلامت
سال نو شما هم مبارک. برایتان سالی توام با شادی و "سلامتی" آرزو می کنم.

 
At ۱:۰۳ بعدازظهر, فروردین ۱۰, ۱۳۸۶, Anonymous ناشناس said...

ببخشید بقیه نداره؟
تموم شد!!!

 
At ۸:۰۹ قبل‌ازظهر, فروردین ۱۱, ۱۳۸۶, Blogger رامين شجاعي said...

چرا، چرا. ادامه دارد. شما باید ببخشید. همین روزها قسمت بعدی را منتشر می کنم.

 
At ۹:۵۵ قبل‌ازظهر, فروردین ۱۱, ۱۳۸۶, Anonymous ناشناس said...

سلام آقای شجاعي عزيز
عيد باستانی نوروز بر شما دوست عزيز و گرامی مبارک و خجسته.
شاد باشيد.
با تقديم احترام
آنا فراهاني

 
At ۱۱:۱۶ قبل‌ازظهر, فروردین ۱۵, ۱۳۸۶, Anonymous ناشناس said...

جناب شجاعی سلام ... نوروزتان پیروز ... سال خوبی در پیش رو داشته باشید ...

 
At ۲:۰۱ بعدازظهر, فروردین ۲۲, ۱۳۸۶, Anonymous ناشناس said...

salam sal e no mobarak , omidvaram sal e khoobi dashteh bashid hamrah ba salamati va sarbolandi...
parastoo abrishami

 
At ۶:۱۱ قبل‌ازظهر, فروردین ۲۳, ۱۳۸۶, Blogger رامين شجاعي said...

سلام خانم ابریشمی
متقابلا سالی سرشار از موفقیت و سلامتی رو برای شما و همسر گرامی آرزو دارم.

 

ارسال یک نظر

<< Home