شنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۹

اسماعیل...


اسماعیل را در برنامه راکاپوشی شناختم. قبلا به توانایی های او اعتقاد پیدا کرده بودم اما او را درست... نمی شناختم.
او اندام ورزیده ای نداشت و در نگاه اول بعید می نمود کوهنورد پر قدرتی باشد. اما وقتی پای کوله کشی پیش میامد پا به پای دیگران حرکت می کرد. با وجود آنکه در قله نوردی بسیار قوی بود اما توانایی متمایز کننده او بیشتر مربوط می شد به سنگنوردی و کار فنی. جسارت او در سنگنوردی بسیار فراتر از حد معمول بود و وقتی این جسارت با تسلط به اصول کار فنی آمیخته می شد از او سنگنوردی ممتاز می ساخت. علاقه به صعودهای نو و دشوار در وجودش نهادینه شده بود. او از جمله کسانی بود که هیچگاه نمی بایست به اجرای برنامه ای با ارزش ترغیبشان کنید. زیرا خود پیشتاز برنامه های باارزش بود.
در برنامه راکاپوشی (سال 1376) مانند بقیه اعضاء آرش به سختی توانست هزینه برنامه اش را تامین کند. متاسفانه در موقعیتی تعیین کننده در اوایل برنامه بیمار شد و از تیم پیشرو جا ماند. بعدا 4 روز را در بارگاه 1 با هم گذراندیم. بقیه بچه ها در بارگاه های بالاتر بودند. وقتی مواد غذایی مان رو به کاهش رفت به سادگی داوطلب شد به بارگاه اصلی برود و مقداری مواد غذایی بیاورد. به گفته خودش برای جبران روزهایی که بیمار بود و نتوانسته بود در کار تیمی شرکت کند!
تا اینکه چند سال پیش نارسایی های مادرزادی باعث شد قلبش را به دست جراحان بسپارد. اما نمی توانست از کوه دل بکند. و کوه برای او در سنگنوردی فنی و دشوار معنی و مفهوم پیدا می کرد. تا عاقبت قلب رنجور و در عین حال بزرگش در پل خواب در حین آزمون مربی گری سنگنوردی از حرکت باز ایستاد.
باید اسماعیل را از نزدیک می شناختید. قلب بیمارش گویا گنجایش روح بزرگ او را نداشت. قلبی که برای دوستانش می تپید و همواره برای آنها جا داشت.
از اینکه دوست او بودم به خود افتخار می کنم.
اسماعیل متحیر پسند، در سن 40 سالگی دار فانی را وداع گفت. از او دختری 7 ساله به نام پرنیان به یادگار مانده است. به خانواده و دوستانش صمیمانه تسلیت می گویم.
اسماعیل، هرگز تو را فراموش نمی کنیم. خنده های شیرین و دوست داشتنی ات، لطیفه های شاد و طنز ظریفت...



اسماعیل متحیر پسند (چپ)-محمد اوراز (راست)