پنجشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۴

پاسخ به پاره اي انتقادات؛ مجوز

پنجشنبه، 28 مهر 1384

مبادا خشم بر انصافمان چيره شود.

اکنون که مدتي از برنامه برودپيک مي­گذرد اميدوارم در فضايي آرامتر بتوانيم به گفتگويي منطقي بنشينيم. در اين يادداشت قصد دارم به موضوع مجوز صعود مسير جديد بپردازم.
اسامي کساني که مي­توانند به عنوان شاهد اظهار نظر کنند را داخل { } ذکر نموده­ام.

صورت مسئله از اين قرار بوده است: ما قصد داشتيم از مجوز يک تيم فرانسوي که براي صعود مسير عادي در منطقه حضور مي­يافت استفاده کنيم. به اين شکل که ابتدا بر روي مسير عادي هم هوا شده و سپس بر روي مسيري جديد تلاش کنيم.
در قوانين و دستورالعمل­هاي وزارت توريسم پاکستان به چنين شکلي از برنامه اشاره­اي صريح نشده است. در مواد 86 الي 89 قوانين و دستورالعمل­هاي دولت پاکستان براي هيئت­هاي کوهنوردي چنين آمده است.

86. A party shall not at any stage operate in more than one area and scale more than one peak.

87. Also a party shall not scale peak by a rout which goes through another peak.

88. A party shall not split into small group while in the mountains. In case of emergency a L.O. has the authority to allow splitting of a party.

89. A party shall not deviate from the specified rout except in an emergency and with the permission of a L.O.

86- گروه در هيچ مرحله­اي* نمي­تواند در بيش از يک منطقه يا بر روي بيش از يک قله فعاليت کند.
87- همچنين گروه نمي­تواند از مسيري قله را صعود کند که از قله­اي ديگري مي­گذرد.
88- گروه در کوهستان نبايد به گروه­هاي کوچکتر تقسيم شود. در موارد اضطراري دادن[يا ندادن] مجوز تقسيم گروه در اختيار مامور رابط (L.O.) مي­باشد.
89- گروه نمي­تواند از مسير مشخص شده عدول نمايد مگر در موارد اضطراري و با اجازه مامور رابط.

* مرحله در اينجا ترجمه stage است. براي اين کلمه ترجمه­هاي "منزلگاه(در سفرهاي طولاني)" و "فاصله بين دو منزلگاه(در سفرهاي طولاني)" نيز ذکر شده است.

با توجه به عدم تصريح همه موارد در قوانين پاکستان، موضوع را با شرکت نظير صبير به عنوان شرکتي معتبر که سالها در زمينه سازماندهي هيئت­هاي کوهنوردي فعاليت مي­نمايد و تا آن موقع چند سالي بود که با آنها در ارتباط بودم، در ميان گذاشتم. البته در تاريخ نوشتن اين نامه هنوز کاملا معلوم نبود که مي­توانم يک تيم مستقل تشکيل دهم يا خير. همچنين در آن زمان در مورد صعود بر روي بيش از يک قله نيز فکر مي­کردم.
پاسخهاي که به من داده شد از اين قرار بود:

Sat, 16 Apr 2005 17:56:36 +0500
Dear Ramin Shojaei,
Thanks for your email. Kindly note it depends on your L.O to allow the members to climb another peak after Broad Peak and obviously they will require a permit for that peak as well.
We would be glad to help you to join another team to Broad Peak, if you won’t be able to arrange an independent expedition. We are in correspondence with a French expedition and hopefully they will let us know about their final decision by the end of April. You are bound to follow the route of the team with whom you have joined. Moreover as an independent expedition you don’t need to pay extra for the new route.
Thanks and best regards,
Sultan Khan


ترجمه بخشهاي مهم آن:
27 فروردين، 1384
... احتراما توجه داشته باشيد كه صعود يك قله ديگر بعد از قله برودپيك منوط به اجازه مامور رابط شما است، و روشن است كه بايد براي آن قله نيز مجوز صعود را از آنها [وزارت توريسم] بگيريد. ...
... شما مجبوريد مسير انتخابي تيمي كه همراه آنها مي­آييد را صعود نماييد...

نامه دوم، دو روز بعد.

Mon, 18 Apr 2005 15:57:47 +0500
Dear Ramin Shojaei,
Thanks for your email. You can try two routes according to your plan. But you have to mention both routes in your application to the ministry of Tourism for the permit.
Thanks and best regards,
Sultan Khan


ترجمه بخشهاي مهم آن:
29 فروردين، 1384
... مي­توانيد با توجه به طرحتان بر روي دو مسير تلاش كنيد. اما بايد هر دو مسير را در درخواستتان براي مجوز به وزرات توريسم اعلام نماييد.

با توجه به مطالب فوق در اسلام­آباد از سرپرست تيم فرانسوي، رمي اسکوفيه، خواستم در جلسه معارفه مسير انتخابي ما را هم لحاظ كند {رمي اسكوفيه، نيكولا لِشو}.
همچنين بار ديگر در اسلام آباد عنوان شد كه ما بايد در برنامه براي صعود مسير جديد از مامور رابط كسب اجازه كنيم {سلطان خان، يک از مديران شرکت نظير صبير}. اين موضوع از محتواي نامه اول هم كاملا قابل استنتاج است. دقت كنيد عنوان شده براي قله دومي كه مجوز آن را هم داريد بايد از مامور رابط اجازه بگيريد.
البته در طي برنامه رابطه­ من چنان با مامور رابط خوب شده بود كه در كسب اجازه از وي ترديدي نداشتم. كه البته فرصت تلاش بر روي مسير جديد پيش نيامد تا درخواستي را مطرح كنم.
بنابراين نداشتن مجوز براي مسير جديد صحيح نيست.

آقاي فريديان از كوتاهي و برخورد انفعالي من در مورد درخواست بازديد او از بارگاه برجهاي ترانگو گله­مند است (يا بود) كه در نتيجه او مجبور شده است چندين برابر هزينه لازم براي استخدام راهنما به دو راهنماي خود پول پرداخت كند. و استدلال او اين بود(نقل به مضمون): "من از هر كسي پرسيدم گفت شما مي­توانيد با داشتن مجوز صعود يك قله به تمام بارگاه­هاي اصلي سر بزنيد و لزومي به كسب اجازه از هيچ­كس را نداريد." البته وقتي مي­پرسيدم يكي از اين "همه" را نام ببرد پاسخي نمي­داد. در حاليكه در حضور خود او من بار ديگر از سلطان خان راجع به اين موضوع پرسيده بودم كه او گفت:"بايد از مامور رابط اجازه بگيريد." {سلطان خان}. همچنين راهنمايمان در مسير نيز چنين عقيده­اي داشت{حاجي بيگ، راهنماي شركت نظير صبير}.
من اليته در مورد پرداخت بيش از اندازه به راهنماها مطمئن نيستم. ممکن است واقعا بيشتر پول گرفته باشند اما شواهد محکمي براي آن موجود نيست. همچنين تا جايي که مي­توانستم سعي خود را نمودم تا وي مجوز اين بازديد را بگيرد. اما مهمتر از آن احترام به قوانين کشور پاكستان است. ما مهمان آن كشور بوديم و ملزم به پيروي از قوانين آنها. اگر معتقديم قوانين آنها داراي اشکال است و يا حتي کلا بي­پايه، بايد نظر خود يا شكايتمان از قوانين جاري آن كشور را از طرق ديگري مطرح نماييم.

در يادداشت ديگر به موضوع طرح و برنامه­ريزي براي صعود مسير جديد خواهم پرداخت.

دوشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۴

اولين تلاش ايرانيان براي صعود مسيري جديد در هيماليا... در حد شناسايي باقي ماند

دوشنبه، 11 مهر 1384

خداوندا آرامشي عطا فرما
تا بپذيرم آنچه را نمي­توانم تغيير دهم
شهامتي تا تغيير دهم آنچه را مي­توانم
دانشي تا بدانم تفاوت آن دو را.


با پوزش بسيار از تاخير در گزارش برنامه برود پيك، متني را كه آقاي عباس محمدي از جانب بنده به عنوان گزارش برنامه تهيه كرده­اند و قبلا در سايت خبرگزاري ميراث فرهنگي منتشر شده­ است با اضافاتي مختصر به عنوان گزارش برنامه تقديم حضورتان مي­نمايم.

از سال 1377 در نظر داشتم كه قله برودپيك (8047 متر، قراقروم پاكستان) را از مسيري نو صعود كنم، اما مشكلات مالي و نبود حامي مانع از اجراي برنامه شد. پيشنهاد ما به فدراسيون كوهنوردي هم براي اجراي اين برنامه مورد موافقت آنان قرار نگرفت.از اوايل سال 84 با يك گروه خارجي كه قصد صعود برودپيك را داشت، تماس گرفتم و گفتم كه مي‌خواهم در برنامه آنان باشم. بعد به دنبال اين رفتم كه كساني را پيدا كنم تا همراه من باشند. از چند نفر كه اظهار تمايل كردند، در نهايت فقط «كاظم فريديان» كه علاقه خاصي به كارهاي فني و دشوار دارد و مي‌توانست خود هزينه برنامه‌اش را بپردازد، باقي ماند. خود من براي تامين هزينه برنامه روي طلبي كه داشتم حساب مي‌كردم، اما اين طلب وصول نشد و من ناچار به مدير گروه خارجي اطلاع دادم كه نمي‌توانم در برنامه شركت كنم.چند روز مانده به آخرين فرصت براي اعلام شركت در برنامه، موضوع را با يكي دو نفر از دوستان در ميان گذاردم. آنها گفتند كه تو به گروه خارجي بگو در برنامه شركت مي‌كني و ما چه به صورت قرضي يا بلاعوض پنج ميليون تومان در اختيار تو مي‌گذاريم. من هم خوشحال از اين قضيه، با شتاب كم و كسري‌ها را جور كردم و در حالي كه فقط دو نفر بوديم،‌ در روز 21/3/84 از تهران حركت كرديم تا شايد بتوانيم براي نخستين بار يك كار ايراني نو در كوه‌هاي بلند جهان به انجام رسانيم! البته پيش از آن در وبلاگ خودم گفته بودم كه ابتدا قله را براي هم‌هوايي و آشنا شدن با منطقه، از مسير عادي صعود مي‌كنيم و بعد به طرف مسير جديد مي‌رويم.در روز 22/3/84 به اسلام‌آباد و در 3/4/ به بارگاه اصلي (4900 متر) رسيديم. از 4/4 تا 10/4 بارگاه­هاي 1(5700 متر) و 2 (6200 متر) را بر پا كرديم و به بارگاه اصلي برگشتيم. از 11/4 تا 17/4 به علت هواي خراب در بارگاه اصلي مانديم. روز 18/4 هم كه هوا خوب بود، به دليل بارش‌هاي چند روز گذشته در بارگاه مانديم تا وضع برف تثبيت شود. روز نوزدهم تير به بارگاه 1 و روز بيستم به بارگاه 2 رفتيم. در روز 21/4/ تا نزديكي بارگاه 3 (تا ارتفاع 6850 متر) رفتيم و به بارگاه اصلي برگشتيم. از 22 /4 تا 26/4 هواي خراب بر منطقه حاكم بود و ما در بارگاه اصلي مانديم. در روز 27/4 هوا خوب بود ولي براي آن كه برف‌هاي تازه باريده تثبيت شود در بارگاه مانديم. در روز 28/4 به بارگاه 2 و روز پس از آن به بارگاه 3 (7000 متر) رفتيم.در ساعت 2:30 بامداد روز 30/4 كاظم فريديان به همراه سي نفر ديگر به سوي قله حركت مي‌كند.«رامين شجاعي» به دليل سردرد شديد در بارگاه 3 استراحت مي‌كند. مسير بارگاه 3 تا گردنه (7800 متر) از ميان شكاف‌هاي يخي مي‌گذرد و با برف كوبي همراه است؛ كوهنوردان قوي‌تر به نوبت برف‌كوبي مي‌كنند. يك گروه 8-7 نفره ايتاليايي - قزاق هم از مكاني پايين‌تر از بارگاه 3 حركت مي‌كند و در ميانه راه به گروه عازم از بارگاه 3 ملحق مي‌شود. حدود نيمي از اين نفرات از نيمه‌هاي راه باز مي‌گردند. نخستين نفرات حدود ساعت 14 به «قله پيشين» (Fore summit) برودپيك كه 8032 متر ارتفاع دارد،‌ مي‌رسند. هيچ يك از كوهنوردان از آنجا به سوي قله اصلي نمي‌روند.كاظم در ساعت 17 به قله پيشين مي‌رسد.وي به دليل كمبود وقت، ناراحتي تنفسي و احساس سرماي شديد در پنجه پا تصميم به بازگشت مي‌گيرد و در ساعت 22:30 به بارگاه 3 مي‌رسد.در روز 31/4 رامين شجاعي در ساعت 1:30 بامداد به تنهايي به قصد صعود قله حركت مي‌كند. او در ساعت 7:30 به ارتفاع 7700 متر مي‌رسد. در اين هنگام، هواي كاملا صاف ناگهان (در عرض 10 دقيقه) تبديل به هواي كاملا ابري همراه با باد مي‌شود. حدود نيم ساعت صبر مي‌كند تا شايد هوا دوباره باز شود، اما هوا بدتر مي‌شود. به دليل آن كه مسير بازگشت از ميان چندين شكاف يخي مي‌گذرد و در صورت از بين رفتن جاي پا پيدا كردن مسير بسيار مشكل مي‌شود، رامين تصميم مي‌گيرد پيش از آن كه جاي پاها با باد و برف پر شود، باز گردد.وي ساعت 11 به بارگاه 3 مي‌رسد. تا اين زمان هوا هم‌چنان خراب است و تمام كوهنوردان مستقر در بارگاه 3 يا آن جا را ترك كرده‌اند يا در حال ترك آنجا هستند. رامين بعد از استراحت و جمع كردن وسايل، در ساعت 14:30 بارگاه 3 را به سمت پايين ترك مي‌كند و شب را در بارگاه 2 مي‌گذراند. در روز 1/5/84 او هم به بارگاه اصلي مي‌رسد.روز 2/5/ در بارگاه اصلي صرف بستن بارها مي‌شود و بازگشت به اسكاردو از 3/5/ تا 6/5/ به طول مي‌انجامد. در روز 9/5/84 هر دو نفر به اسلام‌آباد و روز 12/5/84 به تهران مي‌رسند.كل زمان برنامه: 53 روز، كل زمان كوهنوردي (از بارگاه اصلي تا بارگاه اصلي)، 30 روز، هزينه‌ برنامه براي هر نفر: 000/760/4 تومان.
- كمكهاي مالي صورت گرفته 2 ميليون تومان از طرف شركت هفت گوهر به مدير عاملي آقاي سليماني و 100 پوند از طرف آقاي كيومرث بابازاده.
- وام به مبلغ 3 ميليون تومان از طرف شركت هفت گوهر به مديرعاملي آقاي سليماني به رامين شجاعي
- وام به مبلغ 1،800،000 تومان از طرف آقاي عباس محمدي به رامين شجاعي جهت تامين وثيقه­اي كه براي هلي­كوپتر نجات در اسلام آباد پرداخت شد. (از اين مبلغ 1800دلار به شركت NSE پرداخت شد كه به دليل عدم استفاده از هلي­كوپتر نجات در اسلام آباد عينا به ما برگردانده شد.)
- شركتها و افراد ديگري كه به نوعي به ما كمك نمودند: شركت بنادك و آقايان حميد و پرويز روحاني و آقاي سعيد. شركت كسا و آقاي احمد شيرمحمد. شركت پرسون و آقاي سعيدي و خانم رشيدي. شركت مصفا و آقايان همايون بختياري، امير صدفي، و اسماعيل متحير پسند. شركت نياك و آقاي موسوي نژاد و خانم موسوي نژاد. همچنين آقايان امیر عباس حاجی محسن، محمد نوري، حسين شالچي، اقبال افلاكي، نادر خادم، خانم افسر شانديز، باشگاه دماوند، گروه آرش و انجمن كوهنوردان ايران. [از اسامي ديگر كساني كه از جانب آقاي فريديان به نوعي به برنامه كمك نموده­اند بي اطلاعم.]
جا دارد از تمامي اين عزيزان نهايت تشكر و قدرداني به عمل آيد. همچنين خانواده­هاي شجاعي و فريديان كه با حمايتهاي معنوي­شان راه را بر ما هموار نمودند.
چند نكته:1- براي صعود مسير نو، آن هم روي هشت هزار متري‌ها، بهتر آن است كه پيش از برنامه اصلي، بررسي‌اي‌ در منطقه داشته باشيم. ما به دليل مسايل مالي نتوانستيم اين بررسي را انجام دهيم.2- تجربه ما در صعود قله‌هاي بلند كم بود (من دو هفت هزار متري صعود كرده بودم و كاظم فريديان صعودي روي قله‌هاي بالاي 6000 متر نداشت.) صعود مطمئن روي مسير جديد در كوه‌هاي بلند، به منابع مالي بيشتر، افراد با تجربه بيشتر، تمرين‌هاي بهتر و زمان بيشتر براي حضور در منطقه نياز دارد.3- كار كوهنوردي و تمرين مشترك بين اعضاي تيم در چند ماه پيش از برنامه كافي نبود و به اين دليل هماهنگي و هم‌دلي كافي را نداشتند. يك نتيجه اين امر، پذيرفته نشدن نقش سرپرست(رامين شجاعي) از سوي نفر ديگر(كاظم فريديان) بوده در عين حال سرپرست تا حدي در اعمال نقش مديريتي خود ضعف داشت.4- هواي خراب و زمين‌گير شدن در بارگاه اصلي كه بيش از دو هفته (از جمع يك ماه) وقت مفيد ما را گرفت، باعث شد كه نتوانيم روي مسير جديد كار كنيم.

و اما نكاتي ديگر به عنوان اشكالات برنامه:

5- بهتر بود قبل از برنامه راجع به كليات و جزئيات مناقشه برانگيز (مسائل مالي، فيلم و عكس و غيره) به طور صريح صحبت مي­كرديم و توافقات را مكتوب مي­نموديم.
6- از آنجا كه تمام افكارم معطوف به مسير جديد بود قبل از برنامه اطلاعات كاملي از مسير عادي جمع­آوري نكردم. اگر چه اعتقاد داشته و دارم كه كوه ساده­اي وجود ندارد اما بايد بيشتر به خود نهيب مي­زدم كه نبايد هيچ قله­اي را دست كم گرفت.

اما موضوعي كه لازم است بيشتر به آن پرداخته شود تشريح اين موضوع است كه چرا برخلاف اعلام برنامه كه در همين وبلاگ آن را به اطلاع رسانده بودم، هيچ تلاش عملي براي صعود مسيري جديد بر روي برودپيك صورت نگرفت، و فقط به تلاش براي صعود مسير عادي اكتفا گرديد.

اين موضوع را از چند جنبه مي­توان بررسي نمود:
1- ما براي هم هوايي يا بارگذاري به هيچ وجه نمي­توانستيم بر روي مسير جديد كار كنيم. چرا كه مسير با چندين نقاب خطرناك تهديد مي­شد. تيمي ايتاليايي- قزاق كه براي صعود همان مسير به منطقه آمده بودند نيز از همان ابتدا با اذعان به اين نكته، براي هم هوايي به مسير عادي آمدند-علي رغم اينكه آنها بر خلاف ما تيمي بزرگ، باتجربه و با امكاناتي بسيار بيشتر بودند.
2- تيم ما تجربه كافي در ارتفاعات نداشت. من فقط دو بار به قلل بلند صعود كرده بودم: راكاپوشي 7788متر و خانتنگري 7010متر. در راكاپوشي فقط با قدرت اراده و بسيار به سختي به قله رسيدم كه دليل آن عدم هم هوايي مناسب بود( فراموش نكنيم كه آن برنامه اولين تجربه هيماليا نوردي تمامي 11 نفر تيم بود.). در خانتنگري بدليل حضور آقاي زارعي به عنوان سرپرست و با توجه به تجربه گرانقدري كه تا آن موقع كسب كرده بود از نظر شرايط جسماني در وضعيت بسيار مناسبي به قله رسيده بودم. اما خانتنگري 7010 متر بود يعني حدود 1000متر كمتر از برودپيك. آقاي فريديان نيز تا آن موقع تجربه ارتفاعات را نداشت. كساني كه حداقل در جريان صعودهاي چند سال اخير كشورمان بوده­اند به خوبي مي­دانند كه بدن بعضي افراد ابدا در ارتفاع جواب نمي­دهد. بنا براين شرط عقل ايجاب مي­كرد يكبار خود را از مسير عادي به قله برسانيم و خود را حداقل در مسير عادي محك بزنيم.
روزهاي تلاش براي صعود به قله صحت اين استدلال را ثابت كرد. من وقتي به بارگاه 3 (7000متر) رسيدم بعد از يك كوله كشي سنگين گرفتار سردرد شديدي شدم كه از علائم عدم هم هوايي مناسب است. آقاي فريديان نيز به گفته خودش با تلاشي بيش از حد توانايي اش خود را به قله فرعي رساند-به سختي تنفس مي­كرد و علائم اوليه ادم ريوي را نشان داده بود و همچنين انگشتان پايش بشدت سرد شده بود. ضمن آنكه در برگشت هم با مشكلات زيادي مواجه شده بود. تصور كنيد ما تحت اين شرايط بر روي مسيري جديد بوديم كه قطعا دشواري­هاي صعود آن بسيار بيشتر از مسير عادي مي­بود كه از نظر فني نسبتا ساده است.
3- از جنبه تبليغاتي براي كساني كه از برنامه حمايت مالي و معنوي كرده بودند نفس صعود قله مهمتر از صعود مسير جديد بود.
اينها دلايلي بود كه حتي قبل از عزيمت تصميم گرفتم ابتدا مسير عادي را صعود كنيم. اما در منطقه دلايل ذيل باعث شد امكان هيچ تلاشي بر روي مسير جديد فراهم نشود. از اين قرار:
1- امسال هواي خراب زياد بود بطوريكه فقط در آخرين هفته از مدت 30 روز برنامه فرصت صعود به قله محيا شد. در صورتيكه هوا ياري مي­كرد مي­شد در هفته سوم مسير عادي را صعود كرد و سپس 10 روز ديگر براي صعود مسير جديد كنار گذاشت. به دلايلي كه قبلا ذكر نمودم در تنها فرصت صعود، فقط بر روي مسير عادي تلاش شد.
2- براي من امكان حضور بيشتر در منطقه وجود نداشت چرا كه تا آن موقع هم از نظر مالي و زماني بيش از حد ظرفيتم هزينه كرده بودم.
3- ما فرداي روز ورود به بارگاه اصلي به درخواست آقاي فريديان از هم جدا شده بوديم و بعد كه مجددا با يكديگر صعود مي­كرديم به عنوان دو كوهنورد مستقل كه هيچ كدام اجباري در پيروي از ديگري نداشت با هم صعود مي­نموديم. به اين دليل بوده است يا هر موضوع ديگر، من انگيزه­اي از طرف آقاي فريديان در مورد مسير جديد نديدم. وي هيچ گاه حرفي راجع به مسير جديد نزد، جز آنكه در روزهاي حدود 20ام برنامه گفت:"مسير جديد كه ديگر منتفي­ است. نه؟" درحاليكه به صراحت و چندين بار در همان روزها مي­گفت در صورت عدم صعود قله (از مسير عادي) در مدت 30 روز پيش­بيني براي برنامه، در منطقه مي­ماند تا قله را صعود كند.
در هر حال جوانب مختلف صعود مسيري جديد را از نزديك بررسي نمودم. حال ديگر مطمئنم در صورت تخصيص منابع مناسب كوهنوردان ايراني مي­توانند مسيري جديد را بر برودپيك بگشايند. به اميد آن روز.