سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۸

بودن یا نبودن...مسئله این است

در این روزهای پرالتهاب در کشورمان که کاری از دست من ساخته نیست مگر جستجوی چندین و چند باره سایت های اینترنتی دستم به سختی به قلم می رود. اما چاره ای نیست. دوستمان آقای رضا زارعی به تازگی و بعد از 4 ماه از بازگشت اعضاء تیم آرش از برنامه برودپیک (و شاید بعد از مصاحبه آقای بابازاده با خبرگزاری تابناک) و درست قبل از گزارش برنامه عمومی مطلبی منتشر کرده با عنوان مسیر ایران یا فرانسه و به زعم آقای حسین رضایی صعود تیم آرش را به چالش کشیده است.

در ابتدا باید خاطر نشان کنم که ایشان اطلاعات نادرستی در این زمینه ارائه می کند. مثلا در این صعود 2 فرانسوی شرکت داشته اند نه 3 نفر؛ آقای لودویک گیامبیاسی و خانم الیزابت رول (http://www.mounteverest.net/news.php?id=18618 )؛ و هیچ کجا از گذر از فلات برفی یا بازگشت به دلیل هوای نامساعد سخنی به میان نمی آید (http://himalaya-light.over-blog.com/article-33203384.html ). (البته تا جایی که من توانسته ام تحقیق کنم).


گزارشهای فرانسوی ها و نویسندگان مطالب مورد اشاره در باره صعود ما نیز حاوی اطلاعاتی نادرست است. مثلا لودویک می نویسد ما از باربر ارتفاع استفاده کرده ایم (http://himalaya-light.over-blog.com/article-35333244.html ) که چنین چیزی صحت ندارد. و یا عکس تیم آرش در کنار باربرها و خدمه پاکستانی بارگاه اصلی را منتشر می کنند و در کنار آن می نویسند "گروه بزرگ" ایرانی (http://www.mounteverest.net/news.php?id=18618).

آقای زارعی همچنین در مورد مدت زمان صعود سبکبار فرانسوی ها و محاصره ای ایرانی ها مقایسه نادرستی را انجام داده است. فرانسوی ها مدتی بر روی مسیر عادی صعود کردند تا هم هوا شوند (ضمن آنکه در فصل بهار نیز برنامه دیگری در آناپورنا داشته اند). درحالیکه هم هوایی و صعود ایرانی ها در حین گشایش و آماده سازی مسیر انجام گرفت. همچنین تیم آرش در بهترین حالت نمی توانست این مسیر را سریعتر از 25 روز به اتمام رساند. (در این برنامه در روز 35ام مسیر جدید به مسیر عادی متصل شد.) این امر ناشی از ویژگی صعود محاصره ای است که به تجهیزات و کار فراوان برای آماده سازی مسیر نیاز دارد. حتی اگر همه اعضاء تیم قبلا تجربه هیمالیانوردی داشتند با روش محاصره ای نمی شد از میزان معینی این زمان را کمتر کرد. در حالیکه اساس صعود سبکبار صعود سریع و در حداقل زمان ممکن است. ضربالمثلی انگلیسی می گوید: "نمی توان سیب را با پرتقال مقایسه کرد".

اما در نهایت فرانسوی ها تا چه ارتفاعی صعود کرده اند؟ روشن است که آنها تا وسط یال پیش رفته اند. و قبل از شیب 85 درجه برفی (جایی که مشکلات فنی بعد از آن به میزان قابل ملاحظه ای کاهش می یابد) راه بازگشت را پیش گرفته اند. کروکی و توضیحات آنها همین موضوع را نشان می دهد. هر سه جی پی اس ما ارتفاع این نقطه را 70-6250 متر نشان می داد. همچنین مقایسه آن نقطه با بارگاه 2 مسیر عادی نیز این موضوع را تایید می کند. به هر حال ارتفاع یک نقطه چیزی نیست که پی بردن به درستی یا نادرستی آن دشوار باشد. اگر کسی در این مورد شک داشته باشد می تواند بار دیگر تا آن نقطه صعود کند و ارتفاع آن را با جی پی اس اندازه بگیرد و یا از نقشه بردارها بخواهد ارتفاع آن نقطه را حساب کنند.

و دیگر اینکه بالاخره این مسیر متعلق به ایرانی هاست یا فرانسوی ها؟ در کوهنوردی این یک اصل پذیرفته شده است که صعود به نام کسی نوشته می شود که آن را تمام کند صرف نظر از اینکه دیگران قبلا چقدر بر روی آن مسیر بالا رفته اند؛ درست مشابه این اصل که قله بالاترین نقطه یک کوه است نه 20 متر یا 50 متر پایین تر از آن.بهترین مثال در این مورد مربوط می شود به اولین صعود اورست. سویسی ها در سال 1952 تا ارتفاع 8600 متر "بدون اکسیژن" صعود کرده بودند. (http://www.k2news.com/e2002swiss.htm) اطلاعاتی که آنها از مسیر گردآوردند بسیار به موفقیت تیم انگلیسی در سال بعد کمک نمود. اما صعود اورست به نام انگلیسی ها نوشته شد هرچند سویسی ها قسمت اعظم مسیر را قبلا و بدون استفاده از اکسیژن صعود کرده بودند.

تلاش "زیبای" فرانسوی ها تا ارتفاع 6270 متر و درست قبل از مشکلترین قسمت مسیر ناکام ماند. تیم آرش فقط در این حد از اطلاعات فرانسوی ها استفاده نمود که می دانست مسیر تا وسط یال قابل صعود است. نه کروکی یا نشانه ای و نه هیچ راهنمایی خاصی در کار نبود. و به استثناء آخرین اسلینگ آنها روی برج سنگی از هیچ طناب و کارگاهی هم که فرانسوی ها کار گذاشته باشند استفاده نکرد. در نهایت تیم آرش با صعود مشکلترین قسمت مسیر و صعود تا مسیر عادی در ارتفاع 6700 متر این مسیر را کامل کرد. (بارگاه 3 در ارتفاع 7015 متر و کمی بالاتر در مسیر عادی قرار دارد). بنابراین و به سادگی ادعای تیم فرانسوی مبنی بر صعود مجدد تیم ایران از مسیری که فرانسوی ها قبلا صعود کرده بودند غلط است.* البته کوهنوردان فرانسوی به تکرار این موضوع می پردازند که صعود آنها سبکبار و تمیز و صعود ایرانی ها محاصره ای بوده است در حالیکه این موضوع ارتباطی با این واقعیت که چه گروهی در نهایت مسیر را صعود کرده است ندارد. از آقای زارعی و دیگر منتقدین می پرسم فرض کنید آن مشکلترین قسمت مسیر، یعنی شیب برفی، آنقدر دشوار یا خطرناک بود که ما نیز نمی توانستیم آن را صعود کنیم و چند تیم دیگر هم در همین نقطه متوقف می شدند. تا اینکه تیمی مثلا ژاپنی در نهایت موفق می شد آن را صعود کند. آیا در آن صورت نیز در اینکه این مسیر باید به نام ژاپنی ها ثبت شود شکی داشتید؟

* فرانسوی ها در این مورد که این صعود را به پای چه کسی باید نوشت نمی توانند بی طرف باشند بنابراین ذکر نقل قول ساده ای از آنها صحیح نیست. همانطور که ما به عنوان تیم آرش نمی توانیم بی طرف باشیم و مجبوریم برای ادعایمان دلیل بیاوریم. آقای زارعی و دیگر تحلیلگران بهتر است به جای نقل قولی ساده از آنها در تایید سخنان خود یا به تحلیل افراد بی طرف اشاره کنند یا خود به قضاوت بپردازند.

اما همانطور که آقای زارعی خاطرنشان کرده است تلاش فرانسوی ها بسیار قابل تامل و تحسین برانگیز است. و در تحلیل تفاوت نحوه صعود ما با فرانسوی ها از جمله به تفاوت در سطح کوهنوردی دو کشور اشاره می کند. در اینجا اتفاقا این ما هستیم که باید از وی سوال کنیم چرا فاصله ما تا کوهنوردان درجه 2 و 3 در سطح جهان (مانند همین دوستان کوهنورد فرانسوی) تا این حد زیاد است؟ مگر نه اینکه آقای زارعی و دوستانشان در فدراسیون کوهنوردی سالهاست که با عناوین مربی و عضو تیم های ملی، و سیاست گذار در زمینه هیمالیانوردی و کوهنوردی سکاندار این رشته هستند؟

برای آنکه بدانیم چرا و چطور فاصله ما با کوهنوردان طراز اول جهان تا بدین حد زیاد است پیشینه همین صعود را به یاد او می آورم. وی به خوبی اطلاع دارد که برنامه صعود مسیر جدید بر روی برودپیک 11 سال پیش از طرف گروه آرش به فدراسیون پیشنهاد گردید که بعد از 1 سال از طرف فدراسیون رد شد. در آن زمان 5 نفر از اعضاء آرش تازه از صعود راکاپوشی (7788متر) بازگشته و در اوج آمادگی و سرشار از انرژی بودند. بعد از آن بارها تلاش شد تا این برنامه اجرایی شود که بدون ذره ای حمایت از طرف فدراسیون کوهنوردی، و در همان سالهایی که افزودن بر کلکسیون 8000متری ها هدف اصلی فدراسیون بود، این تلاش ها حاصلی در بر نداشت. اگر نبود از خودگذشتگی و تلاش بی وقفه آقای بابازاده، و حضور آقای شعاعی در فدراسیون، و البته حمایت آقای بختیاری و رابطه نزدیک او با آقای بابازاده، بسیار بعید می دانم امسال هم این صعود به سرانجام می رسید.

بله، این تیم تجربه زیادی در زمینه هیمالیا نوردی نداشت. اما از آقای زارعی می پرسم اگر 11 سال پیش آن برنامه شکل می گرفت و روند صعودهای باارزش پی گرفته می شد آیا احتمال نمی رفت که امروز 1 دوجین کوهنورد حداقل در سطح این دوستان فرانسوی در ایران داشتیم؟ باید گفت با این سطح تجربه در باشگاه آرش این صعود در نهایت توان ما قرار داشت. ما تا جایی که از دستمان بر می آمد تمام تلاش خود را نمودیم. و معتقدم خوشبختانه با این تلاش توانستیم به جای درجا زدن یک قدم به پیش برویم. (و آرزویم این است که این صعودها تداوم پیدا کند.)

برای برطرف شدن فاصله کوهنوردان ایرانی با کوهنوردان طراز اول جهان اما باید همین قدمها را یک به یک و با حوصله برداشت. ما تلاش خود را برای طی نمودن این مسیر نمودیم. آیا شما در فدراسیون کوهنوردی در همین مسیر قدم می گذارید؟ در نوشته ای دیگر به تبیین نظر خود در اینباره خواهم پرداخت.
توجه: با پوزش از آقای زارعی، این نوشته آخرین بار در 30 دسامبر اصلاح شده است. لطفا کسانی که احتمالا از کل مطلب استفاده کرده اند این اصلاح را مد نظر قرار دهند. متشکرم.